کازویا یاماناشی، پسر آقا و خانم یاماناشی - «هنرمندان» مشهور و خالقان Perception Art، اخیراً به همراه دوست دوران کودکیاش جون تسوزوکی در مؤسسه هنری معتبر Eisen در دبیرستان ثبت نام کرد و در آرزوی تبدیل شدن به یک هنرمند ادراکی بود. کازویا انگیزه دیگری هم داشت: احیای دوستی با «دوست دوران کودکی دیگری» که ده سال پیش پس از یک «حادثه» از هم جدا شده بود... کیو تاکیسه، دانشآموز کلاس اول دبیرستان آیسی در رشته هنر ادراک، پسر یک "گرید" معروف و خالق هنر ادراک. او دوست دوران کودکی کازویا و جون بود، اما سال هاست که از آنها دوری کرده است. قلب کیو مملو از زخم هایی بود که هرگز دیده نمی شد.
هنگامی که ارواح وارد دنیای انسان می شوند، می توانند اشیاء قدیمی را در اختیار داشته باشند و شکل فیزیکی به دست آورند: تسوکوموگامی. تسوکوموگامی میتواند ملایم، خشن یا جایی در میان باشد، بنابراین قبیله Saenome به طور مسالمتآمیز به آنها کمک میکند تا آنها را به دنیای ارواح بازگردانند تا از تخریب جلوگیری کنند. کوناتو هیوما یکی از اعضای این قبیله است، اما از آنجایی که از زمانی که یک تسوکوموگامی چیز مهمی را از او دزدید، کینهای دارد، بسیار آرام است. پدربزرگ هیوما از ترس اینکه عصبانیت وقیحانه هیوما در برخورد با این ارواح منجر به فجایع ماوراء طبیعی شود، او را می فرستد تا در کیوتو با ناگاتسوکی بوتان زندگی کند، یک زن جوان غیرعادی که در واقع مانند خانواده با تسوکوموگامی زندگی می کند! آیا هیوما می تواند یاد بگیرد که هنگام برخورد با تسوکومگامی احساسات خود را کنترل کند یا اینکه روح خود او محکوم به تسخیر خشم برای همیشه است؟
داستان این انیمه در مورد پسر جوانی به اسم یوجی ایتادوری است که به خاطر نجات جان دوست خود ، انگشت یک دیو شیطانی ، که دارای طلسمی منحوس است را بلعیده و به این ترتیب نفرین وارد روح او میشود. اکنون او برای اینکه بتواند این نفرین را از بدن خود خارج کند به باشگاه مخفی جادوگری پیوسته و…
گروه کازوما با نامهای از یونیون مواجه میشوند که از آنها درخواست میکند به روستای قبیله شیطانهای سرخ بروند. این روستا با تهدیدی روبرو است که ممکن است به نابودی آن منجر شود.
این داستان علمی تخیلی تلاش دو پسر را برای احیای بشریت پس از بحران مرموزی که همه را برای هزاران سال به سنگ بدل کرده نشان می دهد.
گروهی از نوجوانان بیسرپرست که در یک یتیمخانه به ظاهر بیعیب و نقص زندگی میکنند ، پس از زیر پا گذاشتن قانون منع خروج از یتیمخانه ، به یک راز هولناک پی میبرند و…
زندگی کازوما ساتو یه هیکیکوموری که عاشق بازی هاست به خاطر یک تصادف به پایان می رسد . باید اینطور می شد ولی وقتی بیدار شد یه دختر زیبا که به خودش می گفت الهه در برابرش بود. که بهش میگه هی، من برات یه چیز خوب دارم. می خوای بری به دنیای دیگه؟ فقط یه چیز می تونی با خودت ببری. پس تو رو می برم. از اینجا به بعد ماجراجویی بزرگ سرکوب کردن شاه شیطانی برای کازوما شروع می شه. یا حداقل شاید باید اینطور می شد ولی ماجرا با مسئله ی پیدا کردن غذا، لباس و سرپناه شروع می شه! با وجودی که کازوما می خواهد در آرامش زندگی کند الهه مرتب دردسر درست می کنه و بالاخره اونا توجه ارتش شاه شیطانی رو جلب می کنن!
در یک روز تابستانی یک بمب در توکیو منفجر میشه که تروریست ها دو نوجوان هستند و خود را ” ابوالهول ” مینامند در حال حاضر آنها راه اندازی یک بازی بزرگ اند که شامل کل جمعیت ژاپن میشه...
هیناتا شویو بعد از دیدن مسابقات والیبال کشوری از طریق تلویزیون، علاقه ناگهانی به والیبال پیدا میکنه و عضو تیم والیبال مدرسه راهنماییشون میشه اما تیم راهنمایی شویو بعد روبرو شدن با تیمی که بازیکنی عالی به نام کاگیاما توبیو داره، شکست میخوره و حذف میشه. شویو بعد از شکستی که میخوره، به هیچ وجه علاقه و امید خودشو به والیبال از دست نمیده و حتی برعکس تصمیم میگیره از کاگیاما انتقام بگیره اما وقتی که وارد دبیرستان میشه، با هم مدرسهای بودن و هم باشگاهی بودن خودش با کاگیاما توبیو روبرو میشه