داستان بر رابطه بین ریوتو کاشیما، یک طرد شده اجتماعی غمگین، و رونا شیراکاوا، یک دختر محبوب در مدرسه متمرکز است. رابطه آنها زمانی شروع می شود که ریوتو باید از رونا به عنوان بخشی از بازی باخت بخواهد بیرون بیاید، و او پس از گفتن "خب، بالاخره من در حال حاضر آزاد هستم" با او بیرون می رود. آنها حلقههای اجتماعی کاملاً متفاوت و سرگرمیهای کاملاً متفاوتی دارند، اما همانطور که با یکدیگر معاشرت میکنند، شروع به تشخیص و حتی پذیرش این تفاوتها به عنوان چیزی برای پیوند میکنند.
فوکو یک دختر بدشانس است که به دنبال عشق است. او با اندی، یک مرد مرده آشنا می شود که به دنبال مرگ است. این دو با هم متحد می شوند تا از یک سازمان مخفی که آنها را تعقیب می کند، فرار کنند.
در آینده نزدیک، رپر ها با استفاده از فلز فانتوم، می توانند در طول اجرای خود توهماتی مرتبط با احساسات خود ایجاد کنند. این توهمات، منجر به ظهور یک نوع کنسرت جدید و خیره کننده می شود.
کازویا یاماناشی، پسر آقا و خانم یاماناشی - «هنرمندان» مشهور و خالقان Perception Art، اخیراً به همراه دوست دوران کودکیاش جون تسوزوکی در مؤسسه هنری معتبر Eisen در دبیرستان ثبت نام کرد و در آرزوی تبدیل شدن به یک هنرمند ادراکی بود. کازویا انگیزه دیگری هم داشت: احیای دوستی با «دوست دوران کودکی دیگری» که ده سال پیش پس از یک «حادثه» از هم جدا شده بود... کیو تاکیسه، دانشآموز کلاس اول دبیرستان آیسی در رشته هنر ادراک، پسر یک "گرید" معروف و خالق هنر ادراک. او دوست دوران کودکی کازویا و جون بود، اما سال هاست که از آنها دوری کرده است. قلب کیو مملو از زخم هایی بود که هرگز دیده نمی شد.
آکان که اخیراً حذف شده است، وقتی با یامادا در همان RPG ملاقات می کند، به تازگی بازی را که با دوست پسرش انجام می داد، ترک می کند. یامادا در زندگی واقعی تا حدودی یک افسانه است. تنها مشکل این است - او فقط به بازی علاقه مند است. با افزایش احساسات آکان، آیا تمرکز یامادا روی بازی باقی خواهد ماند؟
آینده دور، 5012. حمله هوایی ناگهانی به زمین توسط <بیگانگان > و ساخته های آنها <شکل های حیات ماشینی بشریت را به مرز انقراض کشاند. تعداد بازماندهای از انسانهایی که برای سازماندهی یک ضدحمله با استفاده از سربازان اندرویدی برای بازپس گیری زمین به ماه پناه بردند. با این حال، جنگ به بنبست میرسد، زیرا «شکلهای حیات ماشینی» به بینهایت تکثیر ادامه میدهند. به نوبه خود، بشریت واحد جدیدی از سربازان اندرویدی را به عنوان سلاح نهایی به کار می گیرد: <YoRHa> که به تازگی به زمین اعزام شده است <2B> به 9S> می پیوندد، تحلیلگری که در حال حاضر در آنجا مستقر است، جایی که در میان ماموریت خود، آنها با تعداد بی شماری از پدیده های مرموز روبرو می شوند. این داستان این اندرویدهای بی جان و مبارزه بی پایان آنها به خاطر بشریت است.
زمانیکه انزویِ خوره ی بازی، به دنیایی پر از پسران جذاب منتقل میشود، حس میکند در رویا به سر میبرد...در رویای شخصی دیگر! دانش آموز دبیرستانی انزو هوشینو، زندگیه محشری دارد. هر روز را به بازی ویدیویی، پرخوری و نوازش گربه ی محبوبش میگذراند. ولی زمانی که موجودی جادویی، او را به دنیای متفاوت و عاری از هر یک از علایقش منتقل میکند، این وضعیت خوشایند به آشوبی گیج کننده تبدیل میشود. حالا او گیره پسرانی جذاب افتاده ست! چطور ممکن است در این دنیای ناگوار، زنده بماند؟ آنزو قبل از بازگشت به زندگی عادی اش، باید در این واقعیت متفاوت پیش برود و بازی کند. پس او غرولند کنان با تسوکاسا تازوکی دوست میشود. کسی که متاسفانه یکی از جذاب ترین و محبوب ترین پسران مدرسه ست. اوضاع زمانی بدتر میشود که انزو درمیابد، تسوکاسا شاید چندان شخص بدی هم نباشد!
مانند. (Ad Stella) 122— عصری که انبوهی از شرکت ها وارد فضا شده اند و یک سیستم اقتصادی عظیم را ساخته اند. یک دختر تنها از سیاره دور افتاده عطارد به مدرسه فناوری Asticassia، که توسط گروه Beneritt اداره می شود، منتقل می شود که بر صنعت لباس های موبایل مسلط است. نام او Suletta Mercury است. این دختر با نور قرمزی که در قلب پاکش می سوزد، قدم به قدم در دنیایی جدید قدم می زند.
شینپی آجیرو که دوست دوران کودکی اش اوشیو کوفونه درگذشت، پس از دو سال برای اولین بار به زادگاهش باز می گردد. بهترین دوست او، سو هیشیگاتا، مشکوک است که با مرگ اوشیو مشکلی پیش آمده است و ممکن است فرد دیگری بمیرد.
«میرای کاکِهاشی» جوان، بعد از وفات والدینش در کنار یکی از خویشاوندانی که رفتار نامناسبی با او دارند زندگی میکند. از آن موقع افسرده شده بود و در شب فارغ التحصیلیش از مدرسه اقدام به خودکشی میکند، اما ناگهان توسط دختری با بالهای سفید نجات پیدا میکند. دخترک خود را به عنوان فرشتهای معرفی میکند که میخواهد شادی را به زندگی او، از طریق اهدای قدرتی عظیم و انتخاب به عنوان یکی از جانشینان خدا اعطا کند. و برای رسیدن به آن منصب باید ۱۲ کاندید را در ۹۹۹ روز شکست دهد.