طی سرقت موفقیتآمیز بانکی در یک شهر ساحلی فرانسوی «مارک آلبوآ» (پوسه)، یکی از سارقان، کارمندی را میکشد و خود بهشدت مجروح میشود. رئیس گروه، «سیمون» (کرنا) ، «آلبوآ» را در یک کلینیک در پاریس مخفی میکند. بازرس پلیس، «ادوار کولمان» (دلون) به پیگیری این سرقت علاقهمند میشود …
با زیرنویس چسبیده
«کوری» (دلون) پس از پنج سال حبس از زندان آزاد می شود. کمی بعد او با «ووگل» (ولونته)، خلافکار فراری، و «ژانسن» (مونتان)، پلیس سابق الکلی و تیراندازی چابک دست هم راه می شود. آنان با موفقیت چهار میلیون دلار جواهرات باارزش را از محل نمایش شان می دزدند و در این جا متوجه می شوند که مال خرشان معامله را برهم زده است...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
فرانسه، سال ۱۹۴۲. «فیلیپ گربیر» یک مهندس و یکی از سران انقلاب فرانسه می باشد. او توسط یک خائن لو رفته است و در یک کمپ زندانی شده، با این حال تصمیم به فرار دارد...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«جف کاستلو» ( آلن دلون )، آدم کش حرفه اي و تنهايي است که روزي در حين انجام قراردادي، زن پيانيستي ( کتی رزيه ) او را مي بيند. قانون آدم کش ها حکم مي کند که شاهد را نيز بکشند، اما...
گنگستر قدیمی “گویندا” پس از فرار از زندان به فکر یک سرقت جدید و جمع آوری پول می اُفتد، او دوستانش را پیدا می کند و…
موریس ( رژیانى ) که تازه از زندان آزاد شده، مقدمات سرقتى را فراهم می آورد. ابتدا انتقام جفاى دوستى قدیمى را میگیرد و سپس از » سیلیین « ( بلموندو )، دوستى جدید، تقاضاى کمک میکند.
در جنگ جهانی دوم،"بارنی" هنگام رفتن به محل کار خود شاهد رسیدن سربازان ایتالیایی به "سنت برنارد" اشغالی می شود.او به همراه دختر خود زندگی می کند و علاقه زیادی به رئیس خود "سابینه" دارد.وقتی آلمانها از راه می رسند او دختر نیمه یهودی خود را برای زندگی در یک مزرعه به خارج شهر فرستاده و متوجه می شود برادر "سابینه" دستگیر شده و به اردوگاههای مرگ فرستاده شده و...
"باب" گنگستری سالخورده و قماربازی حرفه ای تقریبا ورشکسته شده است.به همین دلیل تصمیم می گیرد به یک کازینو دستبرد بزند.همه چیز دقیقا طبق نقشه پیش می رود تا اینکه پلیس از نقشه او باخبر می شود.در این حین "باب" شروع به قمار می کند و...
سالهاى اشغال فرانسه ، جنگ جهانى دوم . « ورنر فون ابرناك » ( ورنون ) ، افسر روشنفكر آلمانى ، مقيم خانهى كشاورزى فرانسوى ( روبن ) مىشود كه همراه برادرزادهاش ( استفان ) زندگى مىكند . افسر هر غروب نزد ميزبانانش مىآيد و به تفصيل از افكار و احساساتش مىگويد . اما آنان تمام مدت خاموش مىمانند .