این اثر به زندگی سلطان صلاح الدین ایوبی در قرن دوازدهم و چگونگی رهبری او در فتح بیت المقدس می پردازد. علاوه بر این، بر مبارزات و نبردهای او علیه صلیبیون و هدف او برای متحد کردن سرزمین های اسلامی شام، شمال بین النهرین، مصر و شبه جزیره عربستان تحت حکومت او تمرکز دارد.
هلیل ابراهیم که در جوانی پدرش را به خاطر خونخواهی از دست داده و به استانبول تبعید شده بود، 20 سال بعد به عنوان یک جوان خوش تیپ و قوی به زادگاهش در دریای سیاه باز می گردد. در اینجا او با یاسمین، دختر مورد علاقه اش ازدواج می کند و زندگی جدید خود را می سازد. اما اتفاقات این اجازه را نمی دهد. هلیل ابراهیم سفری انتقامجویانه را آغاز میکند و با ظاهر شدن زینپ از لتوها، زندگی او به کلی تغییر میکند.
ودات که کنجکاو در مورد رابطه مردم با مرگ است، یک روانشناس است که آزمایشی را طراحی می کند تا رفتارهای شش شرکت کننده را دنبال کند که به آنها اطلاع داده می شود که در همان روز خواهند مرد. هر شش شرکت کننده به طور منحصر به فردی به این اطلاعات واکنش نشان می دهند و سعی می کنند با مرگ نابهنگام خود کنار بیایند.
زینب، مانند هزاران دختر جوان، یک پدیده شبکه های اجتماعی است و آرزوی رهایی از زندگی فقیرانه خود را دارد. اما در حالی که او برای این کار تلاش می کند، پدرش را نیز "مادر" می کند. چون یک مرد بزرگ 45 ساله احساسات و هوش یک بچه 5 ساله را دارد. کدیر یک مرد بچه کامل است که ماشین اسباب بازیش در دست است، شوخی های کودکانه اش و آشتی آنها. او افتاد ... همه را بخوانید
در حالی که فاطما برای جستجوی ظفر به راه می افتد ، قتلی غیرمنتظره مرتکب می شود و برای زنده ماندن مجبور است به قتل خود ادامه دهد.
ارجمند شخصی است که تلاش میکنه عدالت رو به روش خودش برقرار کنه و فساد رو از جامعه ریشه کن کنه و در این مسیر با دو جوان به اسم های هلن و ساواش برخورد میکنه که به نظر اون دنبال هدف های یکسانی هستند...
بازیگر Binnur Kaya در سریال اتاق قرمز نقش روانپزشک رو ایفا میکنه و داستانهای واقعی راجع به روانپزشکی و اینکه چطور به صورت غیر منتظره ای خودشو درگیر زندگی بیمارانش میکنه رو نقل میکنه. دلیل تولید این سریال علاقه ی شدیدی است که بینندگان به صحنه های تراپی در عروس استانبول نشون دادند.
درستروزی که سودا چهره ی یک مارک تبلیغاتی انتخاب شده بود و در شرف رسیدن به رویای ستاره شدن و سر و سامون پیدا کردن زندگیش بود، با یه خبر متزلزل شد. برادرش توسط یه مافیای بی رحم با لقب سلیمان خلبان دستگیر شده بود و اگر پول جور نمیکرد کشته میشد. سودا ناچار میشه از کسیکه دیوانه وار عاشقش بود(اویگار ساریکایا) پول بخواد ولی با پیشنهادی غیرمنتظره رو به رو شد. سودا که چاره ی دیگه ای نداشت پول رو برمیداره و فرار میکنه ولی نمیتونه جایی برای رفتن پیدا کنه و فرارش به خونه ی علی هوروعلو ختم میشه. علی که خودش رو وقف خدا و مردم کرده بود به “حاج علی” معروف شده بود تنها هدفش در زندگی پیدا کردن برادر گمشده اش بود. علاقه ی سودا به علی باعث برملا شدن رازی خوفناک میشه که عشق سودا ولی علی رو تبدیل به عشقی غیرممکن میکنه…
ثریا که یه دختر جوون و خوشگله در سنین جوونی مادر و پدرشو از دست میده و سنگینی بار زندگی رو به دوش میکشه و در استانبول زندگی میکنه..یهو جلوش یه تاجر جذاب و پولدار به اسم فاروک در میاد …عاشقش میشه و به عنوان عروس به شهر بورسا میره…ثریا در استانبول بزرگ شده و به آزادیش اهمیت زیادی میده و مدرنه…در صورتی که فاروک با اینکه خودشو مدرن نشون میده به خودش و رسم و رسوماتشون متکیه و …