به دنبال جنگ جهانی دوم، یک پروفسور بازنشسته که به روزهای انتهایی زندگی خود نزدیک می شود زندگی خود را در توکیوی جنگ زده دچار تغییر می بیند. او که ناامیدی اش را انکار می کند به نویسندگی روی آورده و تولدش را به همراه دانشجویانش جشن می گیرد...
با زیرنویس چسبیده
روايت هشت قصه: «خورشيد از وراي باران»، «باغ هلو»، «کولاک»، «تونل»، «کلاغ ها»، «کوه فيجي در هاله اي سرخ»، «شيطان گريان» و «دهکده ي آسياب هاي بادي».
یک هنگ از سربازان نیروی دفاع شخصی ژاپنی خود را در طول زمان به دوران کشورهای متخاصم کشورشان منتقل میکنند.
یک مرد جوان برای پیدا کردن برادرش یک قایق می دزدد. اما در میانه راه قایق وازگون می شود و او سر از یک جزیره اسرار آمیز در می آورد که ساکنین آن هیولای دریایی غول پیکر و گودزیلا می باشند...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
ژاپن، اوايل قرن نوزدهم. »دکتر نايدي« (ميفونه)، مشهور به »ريش قرمز«، پزشک مسئول يک درمانگاه عمومي فقيرانه است. »دکتر نوبورو ياسوموتو« (کاياما)، پزشک يار جديد، به رغم نافرماني هاي اوليه اش از »ريش قرمز«، از جمله به خاطر افراط در نوش خواري و پوشش غير معمولش، سرانجام مي آموزد که يک پزشک خوب بايد فداکاري کند.
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
یک جنگجو که از شهر به بیرون رانده شده بود بعد از چندین سال بازمیگرد و میبیند که شهر توسط دو گروه اوباش اشغال شده است. حال او تصمیم میگیرد این دو گروه را بر علیه هم بشوراند تا شهر را دوباره آزاد کند...
"تاکزو" زندگی اش به عنوان مبارزی سرگردان را رها می کند."ساساکی کوجیرو" سامورایی باهوش و با استعداد او را به مبارزه دعوت می کند.اما پیش از مبارزه او باید با گروهی از راهزنان مبارزه کرده و با احساسش نسبت به دو زن کنار بیاید...
"کیچی ناکاجیما" کارخانه دار ژاپنی است که دچار ترس زیادی از جنگ هسته ای می شود. این اتفاق موجب تاثیر گذاشتن بر روی زندگی و خانواده اش می شود...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
مردم فقیر یک دهکده که مدام توسط راهزن ها مورد هجوم قرار می گیرند، از یک سامورایی درخواست کمک می کنند. او ۶ سامورایی دیگر را جمع می کند و آن ها به مردم دهکده می آموزند که چطور از خودشان دفاع کنند و در ازای آن، مردم روزانه سه وعده غذایی مختصر به آن ها می دهند. فیلم زمانی به اوج خود می رسد که ۴۰ راهزن به دهکده حمله می کنند و ...
با زیرنویس چسبیده
«كنجى واتانابه» ( شيمورا )، كارمند قديمى بخش بايگانى شهردارى، در مىيابد كه به سرطان معده مبتلا شده و بيش از شش ماه ديگر زنده نمیماند. او ابتدا میخواهد تا از آخرين روزهاى زندگی اش لذت ببرد، اما اين بی فايده است و « واتانابه » میميرد. در مراسم يادبودش، روشن میشود كه پيش از مرگ يك زمين بازى براى بچه هاى محله ساخته است.