Dreams Poster

Dreams 1990

PG
119 دقیقه
7.7 Rating
26K

روايت هشت قصه: «خورشيد از وراي باران»، «باغ هلو»، «کولاک»، «تونل»، «کلاغ ها»، «کوه فيجي در هاله اي سرخ»، «شيطان گريان» و «دهکده ي آسياب هاي بادي».

Akira Kurosawa Ishirô Honda
برنده 3 جایزه و نامزد 12 جایزه دیگر

سایر جزئیات

PG

ندارد

ندارد

1990-05-10
119 دقیقه
$12,000,000.00
$2,970,161.00

کالکشن های مرتبط

برترین فیلم های 1990 از دیدگاه ایرانیان #1
برترین فیلم های 1990 از دیدگاه ایرانیان #2
برترین فیلم های 1990 از دیدگاه ایرانیان #3
برترین فیلم های 1990 از دیدگاه ایرانیان مشاهده

دیدگاه کاربران

ارسال دیدگاه
magsoud's avatar magsoud
1 سال پیش

ای کاش هاردساب نبود!

a_vave's avatar a_vave
1 سال پیش

bah bah :)

hos_00's avatar hos_00
7 سال پیش

یکم خسته کننده بود ولی آخرش خیلی خوب بود\nتصاویر و فضاسازی هم فوق العاده بود\n7 از 10

keley's avatar keley
7 سال پیش

فیلم دیگری را از آکیرا کوروساوا، فیلمساز بزرگ ژاپنی، با هم می بینیم: رؤیا ها. این فیلم یکی از سه فیلم آخر کوروساوا است. او در زمان ساخت این فیلم، هشتاد ساله است. این فیلم با (سرمایه ی) آمریکایی ها؛ یعنی لوکاس، کاپولا، و اسپیلبرگ؛ ساخته شده است. قطعاً آسیبش را هم با خودش دارد. یعنی آسیب آمریکایی ها در یک فیلم ژاپنی با یک فیلمساز با هویت ژاپنی. حداقل آسیبش این است که اسکورسیزی در فیلم بازی می کند. بازی بدی هم می کند. به هیچ وجه نمی تواند نقش ونگوک را در آورد و [در فیلم] وقتی از او فرانسوی سؤال می کنند، او، با تبختر، انگلیسی جواب می دهد. این، حداقل آسیب ها است. باز هم دارد، که در بحث به آنها می پردازیم.\nفیلم اپیزود های زیادی دارد (هشت اپیزود است. هشت اپیزود برای یک فیلم دو ساعته). نام شخصیت اوّل فیلم کوروساوا است و کوروساوا اعلام می کند که این فیلم رؤیا های من است. فیلمنامه را هم، برعکس همیشه، تنهایی نوشته است.\nدر اپیزود اوّل، کوروساوا بچه ای است حدود ده سال. جلوی درب خانه ایستاده و در حالی که باران می آید، دارد با مادرش بحث می کند. مادرش می گوید: بیا تو! امروز نباید بری بیرون. برای اینکه امروز، روز ازدواج روباه ها است و آنها خوششان نمی آید که در این مراسم کسی آنها را ببیند. این، موضوع فیلم است. ازدواج روباه ها، در ژاپن، مراسمی سنتی است.\nآیا کوروساوا موفق می شود که این مراسم را سینمایی کند؟ اینکه اسم فیلم رؤیا ها است که کافی نیست که هرچه به ما نشان می دهند، بپذیریم! اینکه بر روی پرده زیبایی می بینیم، باز کافی نیست. ما بر روی پرده زیبایی می بینم. یعنی آن دشت پر گلی که پسربچه در انتها وارد آن می شود که برود از روباه ها معذرت خواهی کند، خیلی زیباست. قوس قزح آخرِ اپیزود بسیار زیبا است. اما این زیبایی چیست؟ آیا [زیبایی] سینمایی است؟ یا یک زیبایی کارت پستالی خارج از مدیوم سینما است؟ [این،] یک زیبایی عکاسانه است، [نه سینمایی].\nاپیزود یک و دو، این مشکل را دارند که، به نظرم، سینمایی نمی شوند [و] موضوع زده باقی می مانند. قصه ی جذاب آیین ازدواج روباه ها. در اپیزود بعدی، قصه ی جذاب درختان هلو و عروسک های درختان هلو. دو قصه ی سنتی ژاپنی که باید فیلم بشوند. کوروساوا یک ذره، به نظرم، در این سن، خودش را خلاص کرده است. اسم فیلم را گذاشته Dreams (رؤیا ها) و فکر کرده که هر چه نشان بدهد من (مخاطب) می پذیرم. نمی پذیرم. چه چیز را نمی پذیرم؟ قانع ام نمی کند که با مدیوم سینما طرف هستم. قانع ام نمی کند که این انسان ها که ماسک روباه زده اند، دارد مراسم ازدواج شان به من منتقل می شود. قانع نمی شوم. یک عروسک بازی می بینم، که در یک عالمه مه [فرو رفته] است و از پشت درختان زیبای سر به فلک کشیده است و از چشم یک بچه است، اما چیزی به من منتقل نمی شود.\nمنِ غیر ژاپنی، مخاطب این قصه نیستم. ژاپنی اش را نمی دانم. قطعاً ژاپنی ها هم که قصه را می دانند، از طریق [مدیوم] سینما چیز چندانی به شان داده نمی شود. این، مشکل اپیزود یک و دو فیلم کوروساوا است.\nدر اپیزود دوم هم همین مشکل وجود دارد. شاید حتی وخیم تر. به این معنی وخیم تر که دختری که در ابتدای اپیزود در بین دوستان خواهر کوروساوا (که گویا کمی بزرگ تر شده است) حضور ندارد، به ناگهان غیب می شود و این پسر به دنبال او می رود. بعد ها می فهمیم که این دختر یک درخت است (بخشی از یک درخت هلو است). [اما در واقع] نمی فهمیم [به این مفهوم که] هیچ رقمه ما را قانع نمی کند. به همین دلیل فکر می کنم که اپیزود یک و دو اساساً با مدیوم سینما اندیشه نشده و با این مدیوم نیز چیزی منتقل نمی شود، جز زیبایی صرف طبیعت و عروسک ها.\nدر اپیزود دو، پنجاه نفر با ماسک، ادای عروسک های درختان هلو را در می آورند. خیلی هم این ادا ها زیباست و دوربین (از دید پسربچه) جایی است که ما مجموعه ی این زیبایی را می بینیم، اما چه چیز به ما می دهد؟ نمی دهد به ما عروسک های درختان هلو را. و بعد، یک transfer را هم به ما نمی دهد. یعنی یک انتقال از عروسک ها به خلق یک درخت را هم نمی گوید. Cut می کند به چند تا عکس از درخت. اینها نمی دهند درخت. قرار است اینها بار دیگر درختان را احظار کنند. شلوغ می کنند، به اصطلاح شکوفه به ما نشان می دهند که تکه کاغذ است. خیلی بد است. وقتی [به اصطلاح شکوفه ها] به زمین می ریزند، ما می بینم که تکه کاغذ هستند. و این انتقال هم داده نمی شود. از نیت عروسک ها تا رسیدن به درخت. اینجا هم فاقد است.\nمدیوم سینما نیست. کوروساوا برای اوّلین مرتبه دارد با مدیوم سینما کار نمی کند. دارد با نقاشی، عکس، و گاهی هم با Stage اِ تئاتر کار می کند، و نه با سینما. این، عیب اساسی دو اپیزود اوّل رؤیا ها است. هرچند که نما های خیلی زیبایی دارد.\nاپیزود سوم (کولاک)، برعکس دو اپیزود اوّل، سینما است [و] جدّی است. کوروساوا ی خردسال، نوجوان شده است و یکی از چند کوه نوردی است که در کولاک گیر کرده است.\n(هیچ کدام از شخصیت های اوّل، در هیچ یک از اپیزود ها؛ چه آنهایی که، به زعم من (یک و دو و . . .)، ضعیف هستند و چه بقیه؛ شخصیت پردازی نمی شوند. کوروساوا این فرض را می گذارد که اسم اینها کوروساوا است. بپذیرید! خوب، این نمی شود، رئیس! باید شخصیت پردازی بشوند . . . بگذریم از این بحث.)\nکولاک، به نظرم، قوی ترین اپیزود مجموعه ی رؤیا ها است. این چند نفر در کوه گیر کرده اند. در کولاک گیر کرده اند و در شرف یخ زدن اند. با صدا خیلی خوب کار شده است. صدا و افکت، بخش مهمی از فرم فیلم است. با اینها خوب کار شده است. نفس زدن ها هم همین طور. [البته] به نظرم در نفس زدن ها کمی اغراق شده است. بیش از حد بر روی نفس زدن ها تأکید شده است. من را به یاد شخصیت کامپیوتری فیلم کوبیرک (2001: ادیسه فضایی) می اندازد. آنجا صدای نفس زدن های هال [Hal] منطقی تر است. اینجا کمی اغراق آمیز است و بعضی جاها هم آدم آنرا پس می زند.\nاینکه دوربین در آن فضا ایستاده است و نمای Long و Close نمی گیرد و فقط نمای Mediumمی گیرد و گاهی به Medium Close آدم ها نزدیک می شود، خیلی خوب است. اگر Long Shot می گرفت (که یکی دو تا Medium Long دارد که به نظر من اضافه است و از اثر بیرون می زند) بسته بودن فضا و سختی آن را کم می کرد. خوشبختانه این کار را نمی کند (غیر از آن دو سه تا نمایی که عرض کردم).\nمهمترین بخش این اپیزود، زن برفی است. شخصیت اوّل در حال خوابیدن است (و می دانید که در برف، خواب یعنی مرگ) و زن برفی به سراغ او می آید. با یک تور روی او را می پوشاند که گویی دارد کودکی را می خواباند. با اینکه زن است، خیلی هم زیبا و غیر جسمانی است. وقتی این زن از شخصیت اوّل، مقاومت می بیند که گویی نمی خواهد بخوابد، فشار دستش را بیشتر می کند، انگار که دارد او را خفه می کند. در اینجا به نورپردازی دقّت کنید که چگونه دانه های آفتاب به صورت این آدم تابیده می شود، و نور عجیب و غریبی بر شال و صورت می افتد. انگار که این خواب، شیرین است؛ تلخ نیست و یخ هم گرم است. اینها خیلی موفق است.\nاپیزود بعدی درباره ی ونگوک است. اوّل صحبت، یک نکته راجع به آن گفتم و حالا ادامه می دهم. زیبایی های نقاشی های ونگوک همه را مرعوب می کند. از جمله من که نقاشی ها را دوست دارم و آنها را ده ها بار، صد ها بار دیده ام. [این نقاشی ها] روی پرده ی بزرگ خیلی زیبا است. اما کوروساوا دارد با این زیبایی چه کار می کند؟ بخشی از اینکه نه فقط نقاشی را ببینیم، بلکه نقاشی تبدیل به طبیعت شود (کوروساوا جمله ای دارد که می گوید: من هر وقت سزان یا ونگوک می بینم، اصلاً طبیعت را هم دیگر آن جوری نگاه می کنم) را می تواند در این اپیزود در آورد. یعنی وقتی به طبیعت نگاه می کند، طبیعت، ونگوگی شده است. خوب است. اما این آدم که قرار است در این طبیعت راه برود، خیلی اضافه است. خود ونگوک (که آقای اسکورسیزی است و دارد بی خودی شلوغ می کند و نقاشی نمی کند) خیلی اضافه است و دارد به این طبیعتی که الان جان گرفته است، خدشه وارد می کند. اینکه با Special Effect های آمریکایی بتوانیم یک آدم را در این نقاشی ها حرکت بدهیم و او بتواند از این نرده ها به راحتی عبور کند، خوب، دهان مان باز می ماند، اما سینما که این نیست! سینما قرار نیست که ما را مبهوت کند و [کاری کند] که ما از یک نکته دهان مان باز بماند. سینما قرار است به ما حس بدهد. تَهِ این اپزود من باید تحریک می شدم که نقاشی های ونگوک را دوباره ببینم و بهتر ببینم، که نمی شوم.\nدو سه تا نما هم از لوکوموتیو، در لابلای این اپیزود، به کل اضافه است. اینکه ونگوگ یک جمله بگوید که من مثل یک لوکوموتیو کار می کنم و این Cut شود به یک لوکوموتیو، خیلی ابتدایی است. در سطح کوروساوا نیست.\nیک اپیزود دیگر هست که من خوشم می آید. اپیزود فرمانده (اسمش الان دقیق یادم نیست). اپیزودی است که [در آن] یک نظامی، که باز کوروساوا (ی جوان) است، با لباس نظامی از ته Background جلو می آید. اما معلوم است که جنگ تمام شده و او کمی افسرده و کمی قوز کرده است. او وارد یک تونل سیاه می شود. خوب، این تونل را می فهمیم و لازم نیست که بگوییم نماد است و خوب است که نماد نباشد. خوشبختانه جنبه ی نمادین اش به رخ کشیده نمی شود و می گذریم از اینکه نماد هست یا نیست . . . نیست!\nسگی در ابتدا و انتهای اپیزود هست. سگی که مهمات به اش وصل شده است. [این سگ] خیلی بی جا، بی معنی، و تحمیلی است. غیر از این، خود شخصیت فرمانده خوب است. یادش می آید که یکی از سربازانش مرده است. انگار که در یک بخشی از ناخودآگاه، این مرگ برایش حل نشده است و خودش را مقصر می داند. سرباز حاضر می شود و ماسک سفیدی بر چهره دارد و لباس قهوه ای اونیفرم جنگی، که کهنه شده است، به تن دارد. اینها همه خوب است. سرباز می گوید که پدر و مادرم باور نمی کنند که من مرده ام. فرمانده او را قانع می کند که در دستان او مرده است و باید برگردد و فکر نکند که در خانه منتظرش هستند. دردناک است و کمی این دردبه ما منتقل می شود.\nسریعاً پشت این، خیل عظیم یک گروهان جلو می آیند. آنها هم به فرمانده گزارش می دهند که ما بدون تلفات آمده ایم. فرمانده باید به اینها بگوید که شما مرده اید. قتل عام شده اید و من در این قتل عام شما سهم داشته ام. من اشتباه کرده ام. و این خوب است. او آنها را مجبور به برگشتن می کند. آنها بر می گردند و با صدای قدم هایشان دور می شوند. باز هم بر روی صدا خوب کار شده است. این اپیزود هم در مجموع می تواند، به نظر من، چیزی را (عذاب وجدانی را) با سینما به ما منتقل کند. خوب است.\nاپیزود بعدی که درباره ی سلاح ها و جنگ های هسته ای است، خیلی شعاری است. خیلی بیانه ی سریع کاغذی ای است، و نه سینمایی.\nدر آخر [باید بگویم که] Dreams اِ کوروساوا، رؤیا های آکیرا کوروساوا نیست. فیلمی است که اگر فیلمساز دیگری آنرا ساخته بود، می شد آنرا دید، کمی نق زد، و کمی از زیبایی های کارت پستالی اش لذت برد. اما در حد کوروساوا . . . نه.\nمسعود فراستی

polestar98g's avatar polestar98g
8 سال پیش

قابل توجه دوستاني که زبان ديالوگها براشون مهمه:\nاين فيلم محصول آمريکاست ولي ديالوگهاش به زبان ژاپنيه، البته اين امر به خاطر اصالت ژاپني کارگردانش هم طبيعيه.

asssssghar_msi's avatar asssssghar_msi
8 سال پیش

متاسفم که این شخصیت به رحمت خدا رفته. ان شا الله مورد رحمت الهی قرار بگیرند و روحشون در آرامش باشد

naserpouria's avatar naserpouria
8 سال پیش

1-در کودکی ب ما گفتند ک چ بکنیم و چ نکنیم، خرافات یا حقیقت، ما مجبور شدیم ک پیروی کنیم\n2-اما انگار خود، هیچ احساسی نداشتند، و زیبایی را نمیدیدند\n3-اما درهرصورت باید در مسیر زندگی حرکت کرد، مجبوریم ک حرکت کنیم، مسیری همراه با کولاک و طوفان، باید جنگید تا ب مقصد رسید\n4-این مسیر پر است از حقایق تلخ. اتفاقاتی ک ب کامت خوشایند نیست اما مجبوری قبولشان کنی. حتی زندگی کردن با اخرین رویای زیبایت(کیک خوردن با خانواده) هم بی فایده است.\n5-ولی کم کم باید دنیایت را درک کنی. اگر خوب نگاه کنی لحظه های ساده ی زندگیت هم زیبا هستند. چشمانت را باز کن تا ببینی، حتی کلاغ های در حال پرواز بر روی گندمزار را\n6-اما ما انسان ها چشمانمان بسته است و راه را گم کرده ایم. نمیدانیم چ میکنیم. روزی ب خودمان می آییم ک کوه پراستقامت فوجی هم از دستمان سرخ می شود\n7- دنیایی سیاه، موجوداتی ک دیگر انسان نیستند، طبیعتی ک دیگر طبیعت نیست. خون و زجه و ناله و حماقت بشر \n\n\n\n 8-اما در پایان می شود خرافات زیبا هم داشت( زیارت تخته سنگی ک رهگذری در انجا مرده) می شود با احساس بود (گل گذاشتن بر آن تخته سنگ) می شود حقایق ب ظاهر تلخ را جور دیگر دید و شاد بود( شاد بودن برای مرگ ) می توان با طبیعت دوست بود و ب جای ایستادن در مقابلش از او کمک گرفت( ساخت اسیاب ابی) و میتوان مسیر سخت و پربرف زندگی را آسانتر طی نمود و در کل میتوان زندگی را زیبا درک کرد بدون آنکه دیوانه خطاب شوی\n رویای اخرم را مقابل تمام رویاهایم میگذارم چون جزوی از طبیعتم، چون امید دارم، امید ب زندگی و اعتقاد دارم ک پایان کارم ب جز شادی نخواهد بود. \n\n بر عکس نظرات دوستان فیلم داستان زیبایی داشت !

m_gh99's avatar m_gh99
8 سال پیش

این شاهکار منو یاد فیلم خداحافظ رفیق خودمون میندازه ، البته صحیح اینه که برعکس بگم !

Alireza1375's avatar Alireza1375
8 سال پیش

به جای اینکه چند فیلم ببینید ، این فیلم را چندین بار ببینید :-)

meysam2713's avatar meysam2713
8 سال پیش

عالی بود...\nدهکده آسیاب های بادی شاهکار بود...\nتونل- کوه فیجی-باغ هلو و شیطان گریان هم عالی بود...

blackbird.hosein's avatar blackbird.hosein
8 سال پیش

رویاها فوق العادست.در عین بی داستانی جذابیت و کشش عمیقی داره.پر از مفاهیم قوی که با سادگی و زیبایی هر چه تمام تر بیان میشه.\n\nنکته ای که برای من حایز اهمیت فراوونه اینه که این فیلم با وجود عمق مطالبش می تونه از هر نوع سلیقه ای را جذب خودش بکنه و مثل فیلم های روشن فکرانه ای که همه چیز را در رخوت و سکوت منفی می دونن نیست.\n\nتمامی ایپزود ها عالین.از اپیزود اول که رشد انسان را نشون میده که باید برای بودن بلند بشه و تنها قدم به جاده بزاره تا «کولاک» که نفی ناامیدی و همینطور غفلــــت هست تا «تونل»که در نفی جنگ و در کنایه به سردرمدارانش هست که جدا از خرابی مردم و خانواده ها برای خودشون هم سلب آرامش به همراه داره تا کوه فوجی که کابوس کوروساوا بوده راجع به حماقت و پستی بشر و همینطور اپیزود «جن گریان»که اون هم نشون میده انسان تا چه اندازه می تونه پست و حقیر باشه...\n\nاما اوج فیلم و بهترین اپیزود به نظرم اپیزود آخر هست.در هر دو اپیزود قبل از « دهکده ی اسیاب های آبی»شاهد این هستیم که فرجام بشر چه قـــدر می تونه بد و پست باشه و تلنگر تلخیه اما رویاها قصد می کنه که با امیدواری تموم بشه و بیننده اش را به بودن و زندگی کردن در صلح و صفا و بیداری اندیشه دعوت کنه... حاصل اون دهکده ی اسیاب های آبی همون مدینه فاضله هست در اوج مهربانی و صمیمیت و به دور از مدرنیته. اپیزود آخر زیبا ترین بخش فیلم چه از نظر غنای معنا و چه از نظر غنای تصویر هست که نشون میده اگر بخواهیم می تونیم دنیا را هم مثل همون نقاشی های زیبای ون گوگ بکنیم. با خواستن و زحمت کشیدن...زندگی سخت نیستــــــ

soltanb1378's avatar soltanb1378
9 سال پیش

فیلم داستان خاصی نداشت ولی نمیدونم چرا به دلم نشست ... مخصوصا اپیزود اخر یا همون روستای اسیاب بادی ... همیشه در اخر فیلماش یه دریچه امید میزاره واسه انسان ها با همه اشتباهاتی که میکنن و نابودی هایی که انجام میدن ... اپیزود اخر واقعا دل ادم روشن میشه بعد از همه اون تاریکی های اپیزودای دیگه ... پیشنهاد میکنم با تحمل و فکر این فیلم رو ببینین .

ahmad.noori3's avatar ahmad.noori3
9 سال پیش

کوروساوای کبیر... هنگامی که داستان را به دور می‌اندازد!\n\nفیلمیست شاعرانه که به صورت اپیزودیک ما را درون رویاهای شخصی کوروساوا می‌برد...\nمیزانسن‌ها و ترکیب‌بندی‌ها همان‌هاست که در آثار قبلی او می‌توان دید: وسواسی، دقیق، با استفاده‌ی درست از نور و رنگ...\nبازی بازیگران خوب است مثل همیشه که کوروساوا از آن‌ها بازی می‌گیرد.\nموسیقی نیمه سنتی و نیمه مدرن دل را می‌برد.\nو همه و همه کاری می‌کند که هر لحظه بیشتر در فضای «رویاها» فرو برویم... و اگر هم برای آن‌ها نقطه‌ی اتصال و نخ تسبیحی قائل نشویم (که قطعن این‌طور نیست، و ارتباطی محکم میان این رویاهاست)... باز هم حداقل از 8 فیلم کوتاه لذت ببریم!\n\nاما خلأای در این فیلم حس می‌شود که شاید ایراد نباشد... اما فیلم را از سطح کوروساوا کمی پایین تر می‌آورد...\nداستانی وجود ندارد! (حتا گاهی در خود اپیزودها!)\nاین برای کوروساوا که یک عمر فیلم‌نامه‌هایش قوی‌تر از فیلم‌هایش بوده‌اند، عجیب است. و این فیلم به همین خاطر متفاوت‌ترین فیلم اوست!

موجن دبولی's avatar موجن دبولی
9 سال پیش

آخر چه می توان گفت ! مگر میشود رویاها را توصیف یا تعریف کرد ...\nکوروساوا در این فیلم خشت به خشت رویاهایش را بنا کرده ، خودش به تنهایی نقاشی شان کرده ...\nدر این خوابی که کوروساوا دیده شاهد رویایی 8 طبقه هستیم ،رویاهایی که بعضی هایشان کم از کابوس ندارند :\nطبقه اول : افتاب در باران\nداستان پسر بچه ای که پا به لغزش گذاشته و میوه ممنوعه را میخورد و در ادامه پشیمانی که دیگر سودی ندارد ...\nطبقه دوم : باغ هلو\nسری داستان قبلی پسربچه و روایت خیالی شیرین از دخترکی که به واسطه اش به مهمانی شکوفه ها راه پیدا میکند\nطبقه سوم : کولاک\nمردانی که در برف گرفتار سرما(مرگ)شده اند و تلاشی که برای بقا و دیدن دوباره خورشید (زندگی) میکنند \nطبقه چهارم : تونل\nپدر و مادرم در انتظارم هستند! روایت سربازی که مرگ دردستان فرمانده اش را کتمان میکند و این جمله را تکرار میکند\nطبقه پنجم : کلاغ ها\nجوانی را به تصویر میکشد که درهنگام تماشای نقاشی از ونگوگ وارد دنیای داخل ان تابلو شده و با خود ونگوگ ملاقات میکند ، ونگوگی که نقشش را کسی بازی نمیکند جز ، مارتین اسکورسیزی !!!\nطبقه ششم : طغیان کوه فوجی\nدو مرد و یک زن و دو فرزند خردسال که درجریان انفجار پایگاه اتمی در پی فرار از آخرالزمان هستند\nطبقه هفتم :جن گریان\nخفت و خاری زندگی جن های تک شاخی رانشان می دهد که زمانی انسان بوده اند! و بی ربط به رویای پیشین نیست\nو در انتها سقف رویاها ، نهایت خواب ها ...\nطبقه هشتم : دهکده ی اسیاب های آبی\nداستان گذرِ مسافری از دهکده ی اسیاب های ابی و برخوردش با پیرمردی صد و سه ساله .....\nوجود رابطه ای زنجیروار که بین این هشت رویا وجود دارد حاوی پیام هایی است که بایستی دانه به دانه همچون خواب تعبیر شوند، در طول فیلم به دلیل ترکیب بندی و البته رنگ هایی که کوروساوا به تصویرش زده واقعا گویی که در حال تجربه یک رویا هستیم\nفقط میتوان گفت کوروساوا همچون پرده ای که در باد رها شده رویاهایش را رقصانده است ...

vahid's avatar vahid
9 سال پیش

این فیلم دیوانه کنندست ، مخصوصا اپیزود های تونل ، کلاغ ه و دهکده اسیاب .....\nوقتی این فیلم رو میبینید تازه تفاوت کلاس کاری این کارگردان با بقیه رو متوجه میشید\n

ebrahimi.hossein's avatar ebrahimi.hossein
9 سال پیش

فوق العاده زیبا و تاثیر گذار. المانهای استفاده شده در فیلم عالی هستند..

mazinani1996's avatar mazinani1996
9 سال پیش

در طول فیلم داشتم لذت می بردم ولی نمیدونم از چی!!!!!نامفهوم بود برام یه حس غریبی داشت شاید کوروساوا جدا از مفاهیم فلسفی موجود،میخواسته همین حسو منتقل کنه

mohasanak's avatar mohasanak
9 سال پیش

از بین فیلمهای کوروساوا به نظرم 4 تاش شاهکاره این فیلم یکی از اوناست.\nاین فیلم به همراه هفت سامورایی، راشومون، درسو اوزالا از بهترینهای استاد سینمای جهان میباشد.

m1991g's avatar m1991g
9 سال پیش

فوق العاده.اگه نگم بهترین فیلمش بود،ولی قطعا یکی از بهترین های کوروساواست.فیلم فضای شاعرانه ای داره و نسبت به دیگر فیلماش ازین لحاظ متفاوته!به شخصه با اپیزود های تونل،شیاطین گریان و دهکده آسیاب بادی بیشتر حال کردم.مخصوصا تقابل 2 اپیزود آخر کاملا آدمو از فیلم راضی نگه میداره

reza_ev44's avatar reza_ev44
10 سال پیش

بنظر من شاهکاره.برای کسانی که فیلم عمیق میخوان عالیه.آیا فیلم دیگری شبیه این سراغ دارین؟؟ممنون نیشم راهنمایی کنید

vcorleone1990's avatar vcorleone1990
10 سال پیش

فیلم خوبی بود و خیلی نکات زیبایی داشت.

saeedmolavi95's avatar saeedmolavi95
10 سال پیش

انسان در مانده میماند که کدام فیلم کوروساوا شاهکارتر و خارق العاده تر است؟ بدون حتی یک اثر ضعیف..... درود بر روح پاک و هنرمندش

sadegh.raz91's avatar sadegh.raz91
10 سال پیش

فیلم پر از قاب های زیباییه که از دیدنش لذت میبرید

Javad.M's avatar Javad.M
10 سال پیش

باز هم کوروساوا و باز هم شاهکار. این فیلم به خصوصی ترین فیلم کوروساوا مشهور است و این هنرمند بزرگ در این اثر توانسته به شایستگی رویاهاش رو به شکل گیرا و نمادین بیان کنه, درک عمیق فیلم هم البته بستگی به میزان اطلاعات فردی از تاریخ و فرهنگ ژاپن داره.بهترین اپیزود به نظر بنده «تونل»و «کلاغ ها»ست که در کلاغ ها شاهد بازیه زیبای مارتین اسکورسیزی نیز هستیم که همکاریه جالبی با کوروساوا انجام داده, و در تونل شاهد انتقاد کوروساوا از جنگ و نگاهی جالب به وجدان فرماندهان و یا عاملین جنگ هستیم.دوستان این فیلم به مانند دیگر (اغلب)آثار این کارگردان عامه پسند نیست,و نیاز به تفکر و تمرکز بر مفاهیم و رویاهای زیبای کوروساوا احساس میشه.