ژاپن، اوايل قرن نوزدهم. »دکتر نايدي« (ميفونه)، مشهور به »ريش قرمز«، پزشک مسئول يک درمانگاه عمومي فقيرانه است. »دکتر نوبورو ياسوموتو« (کاياما)، پزشک يار جديد، به رغم نافرماني هاي اوليه اش از »ريش قرمز«، از جمله به خاطر افراط در نوش خواري و پوشش غير معمولش، سرانجام مي آموزد که يک پزشک خوب بايد فداکاري کند.
8 از 10 .. فیلمی درجه یک.. ریش قرمز و درسوازالا -دو اثر درجه یک و ماندگار از کوراساوا ..
با اینکه روندش کند بود اما خیای تاثیرگذار بود ، پُره درد بود!، واقعاً از فقر چه چیزهایی که بوجود نمیاد اوج انسانیت رو تو این فیلم دیدم من 7 از 10
این فیلم عالی بود\nشخصیت های فوق العاده ای داشت\n9 از 10
از بهترین فیلمای استاد وبازی فوق العاده میفونه، واقعا بی نظیره این فیلم
يك شاهكار به مفهوم مطلق ،ببينيد و از مفاهيم والاي انساني لذت ببريد
اسپویل\n\n\nباید این فیلم رو جزو واحدهای درسیپزشکهای محترم بذارند تا متوجه بشن طبابت عشق و فداکاری و وقف خود برای دیگریه نه پول و مادیات..
فیلم دیگری از کوروساوا می بینیم. فیلمی بسیار گرم، بسیار تلخ و بسیار عمیق به اسم ریش قرمز. یک فیلم سه ساعته [که] پر از قصه [است]. قصه های کوتاه آدمهای مختلفی که همگی در یک درمانگاه اسیر اند. یا مریض اند، یا دکتر اند یا مستخدم و رخت شور اند. همه شان قصه دارند. قصه هایی که اغلب مو به تن انسان راست می کند.\nمن از بین همه ی قصه ها، دو تا قصه را می خواهم بگویم که این دو سکانس فوق العاده را با هم ببینیم و ببینیم کوروساوا چقدر خوب با سینما این حرف های جدّی انسانی را زده است.\nقصه ی اوّل قصه ی دختربچه ای است که به دلیل فقر و وضعیت خانوادگی بد، در یک جای بد اسیر می شود. اسیر یک زن بد که ازش سوء استفاده می کند. دکتر فیلم، توشیرو میفونه [Toshiro Mifune] (ریش قرمز)، آن دختر را از آنجا نجات می دهد و می آورد که در درمانگاه خودش مداوایش کند. دختر، هم از نظر جسمی بیمار است و هم از نظر روحی. [ریش قرمز او را] می سپارد [به] دست یک پزشک جوان که یکی از قهرمان های فیلم است (فیلم دارد از موضع او به جهان نگاه می کند. دکتر جوانی که غرور دارد، سواد دارد و به این سوادش می نازد و حاضر نیست برای مردم کار کند؛ برعکسِ دکتر ما، ریش قرمز.) تا هم این دختر بچه نجات پیدا کند و هم دکتر جوانمان، آدم (دکتر) شود.\nصحنه از جایی شروع می شود که دختر مریض است و بستری شده، و دکتر جوان ما از او مراقبت می کند. به او دارو می دهد. دختر پس می زند. قاشق دارو را پرتاب می کند. با حالت خیلی بی حس و غریبی که هیچ اعتمادی درش نیست. بعد ها می فهمیم که جمله ای مادرش به اش گفته که به هیچ کس اعتماد نکن. و زندگی اش تماماً این بی اعتمادی است. دکتر، عاجز از دادن دارو به دختر، ریش قرمز را می خواند. ریش قرمز می آید و آرام شروع می کندف با آرامش، به دختر دارو دادن. و دختر پس می زند. ریش قرمز صبر و تحمل می کند و پسر (دکتر جوان) ناظر صحنه است. آنقدر تحمل می کند و از میدان به در نمی رود تا بالاخره موفق می شود یک قاشق دارو به دهان دختر بریزد. و این دکتر جوان می آموزد. می فهمد که صبر و تحمل جواب خیلی چیزهاست.\n[او] مراقبت از دختر را ادامه می دهد. با مهربانی تمام. دختر، آرام آرام، متوجه این مراقبت می شود. برای اوّلین مرتبه است در زندگی اش کسی ازش مراقبت می کند. در اثر این مراقبت، دکتر مریض می شود و حالا نوبت دختر است که ازش مراقبت کند. ریش قرمز گفته است برای هر دوشان خوب است این مراقبت و تیمار داری. یکی محبت را می فهمد، دیگری (دکتر) از غرورش کم می شود و به محبت می رسد. و کوروساوا طی سکانسی درخشان، لحظه به لحظه ی این مراقبت را به ما می خوراند و [این،] جزء بخشی از تجربه ی ما می شود.\nنگاه کنید به این سکانس! دختر دارد از دکتر مراقبت می کند. زمین را تمیز کرده و دارد لبه ی پنجره را هم گرد گیری می کند. متوجه پنجره می شود. پنجره را باز می کند. انگار برای اوّلین مرتبه است که این دختر پنجره ای را باز کرده است. موسیقی به داخل هجوم می آورد. یک تکه از موسیقی فوق العاده ی هایدن [Haydn]. تمام سکانس این موسیقی هایدن است. و زمان بندی کوروساوا جوری است که همراه با موسیقی هایدن تمام می شود. یعنی وقتی موسیقی تمام می شود، سکانس هم تمام می شود. انگار گوش کوروساوا چنان با این موسیقی تربیت شده است که پلان ها را اندازه ی آن ساخته است. خودش می گوید که نمی دانم، شاید چیزی در مغز یا ناخودآگاه من آنقدر جا گرفته است که موقع تدوین این سکانس (که خودش پشت میز موویلا بوده) این با آن تنظیم شده و ثانیه ای اختلاف ندارند. و سکانس تمام می شود.\nاین موسیقی چنان گرم است و چنان نشاط آور است و چنان زندگی درش است(با ما به ازای تصویری موسیقی)، این پرستاری کردن دختر از این دکتر جوان چنان زیباست، چنان انسانی است و چنان سینمایی است که لحظه به لحظه اش تبدیل به تجربه ی شخص ما می شود. صحنه بی نظیر است. صحنه برای همیشه یاد آدم می ماند.\nبرسیم به سکانسی که من خیلی دوست دارم. فکر می کنم تا هر وقت که سینما هست، حداقل از نگاه من این سکانس زنده است:\nیک پسر بچه ی کوچولوی شش، هفت ساله ی بسیار فقیر، با خانواده ای بسیار فقیر، دزدی های کوچکی می کند. غذا می دزدد برای خانواده اش. او دوست می شود با آن دختری که اوّل عرض کردم خدمتتان. با آن دختری که حالا بهبود پیدا کرده است. دختر به اش می گوید دزدی نکن. گدایی کن. گدایی بهتر از دزدی است. و به اش مرتباً، تا جایی که می تواند، غذا می رساند. یک وقت که دیگر دختر نیست، او، باز، دزدی می کند و گیر می افتد.\nخودش و خانواده اش را می آورند بیمارستان. می آورند درمانگاه دکتر ریش قرمز، [چراکه] همه با هم تصمیم گرفته اند مرگ موش بخورند و از این دنیا بروند و لکه ی دزدی را از خانواده ی شان پاک کنند. ریش قرمز می آید بالا سر این کودک فقیرِ حتی زشت، اما بسیار آدم. دختر را خبر می کند. دختر می آید و نعره می زند که این بچه زنده بماند.\nچهار، پنج زن مستخدم درمانگاه، که رخت شور اند، و پسر را می شناسند و به اش علاقه پیدا کرده اند، می آیند بالای یک چاه آب. یک رسم ژاپنی است که می گویند اگر کسی در شرف مرگ است، اگر کسانی که دوستش دارند، بالای این چاه ضجه بزنند، التماس کنند و اسم او را بیاورند و در چاه فریاد کنند، او زنده می ماند. آنها سرشان را در چاه فرو می کنند و دختر جوان ما می رسد، آنها را کنار می زند و با نعره اسم این پسر کوچک را فریاد می کند. همه ی زنها در چاه فریاد می زنند. پژواک صدایشان با دوربین بسیار اندازه و درست کوروساوا از چاه پایین می آید. پایین می آید تا ته چاه می رسد. ته چاه آب است. دوربین از پایین تصویر این زن ها را در آب دارد و پژواک صدایشان را که انگار از این چاه فراتر می رود و به ته جهان می رسد. و کودک نجات پیدا می کند. برای من این صحنه از ماندنی ترین و انسانی ترین صحنه های سینماست. و این را کوروساوا ساخت.\nکوروساوا خیلی برای ساخت این فیلم سختی می کشد. دکور عظیمی [برای صحنه های خیابان] می زند، که شاید چند دقیقه ای بیشتر در خیابان ها نمی رود. آدم ها در خیابان های این دکور (به خصوص یادتان بیاید صحنه ای که دختر از درمانگاه فرار کرده و آمده تا کاسه ای را که شکانده بوده را بخرد و جایگزین کند. صحنه معرکه است. دکتر جوان می رسد و اینرا می بیند و به دختر می گوید که اصلاً مهم نیست این کاسه را بخری. خیلی صحنه گویاست) زنده اند. در این دکور حرکت می کنند. اما ما آدمها را نمی بینیم. آدم ها را حس می کنیم. این کار عظیمی است که کوروساوا با جمعیت می کند. با آدم های کمی که اینجا دارند زندگی می کنند. هم صحنه را واقعی می کند، هم ما به جای اینکه آدمها را ببینیم، حس می کنیم آنها را.\nکوروساوا برای بازی گرفتن، خیلی درست، هنرمندانه (یعنی انسانی) رفتار می کند. این دختر جوان که گفتم مریض شده(و آن صحنه ی عجیب را برایتان گفتم) برای بازی در این فیلم، روز به روز غمگین تر می شده، برای اینکه بازیش [چنین] می طلبیده [است]. کوروساوا نگران می شود. با خودش فکر می کند چه کار کند. نکند این افسردگی و این غم در این دختر بماند و بیرون از صحنه ادامه پیدا کند. دقّت کنید! یک هنرمند یعنی این. که فکر نکند این صحنه را با این آدم خوب در بیاورد، بازی آنقدر درست باشد و بعد هم اصلاً انگار نه انگار؛ هیچ مهم نیست چه می شود. خوب است که همه دقّت کنند. همه ی فیلم سازهای خودمان. کوروساوا خیلی نگران بوده. یک روز می آید سر صحنه می بیند دختر دارد با کارگران صحنه بازی می کند. دلش آرام می گیرد و خودش می رود [وارد] بازی [می شود]. این، یعنی هنرمند. که فقط بازی گرفتن از یک بازیگر برایش مهم نیست. انسان برایش مهم است.\nدر شروع [ساخت] ریش قرمز (که گفتم فیلم تلخی است؛ خیلی قصه های تلخ دارد] کوروساوا همه ی بازیگرانش را دعوت می کند [و] قسمت آخر سمفونی نه بتهوون [Bethoven] را پخش می کند (یادتان هست [که] آن قسمت، پر از نشاط زندگی است؛ یک کورالِ [Chorale] شادی انسانی است) و می گوید من این حس را از تک تک تان می خواهم. یعنی از پس این همه غم و درد، باید این حس زندگی و شادی بیرون بیاید. و این حس از ریش قرمز بیرون می آید.\nمسعود فراستی\n
زیبایی ای ن اثر تو ساده بودنشه ...این که یک انسان عامه هم بتونه ازش لذت ببره و یک چیزایی یاد بگیره ؛ که البته ای از ویژگی های بارز فیلم های کوروساوای بزرگه.\nو یکی دیگه از شاخصه های زیبای فیلم های کوروساوا یک پایان خوش بعد از ناخوشی های فراوان که در این فیلمش هم کاملا نمایان بود.\n10 از 10
چرا این فیلم جزو 250 تای برتر نیست.\n\nهیچ چیزی از معرکه کم نداره
9 از 10
روند فیلم کمی کند و آهسته پیش میره.\nکارگردان از هیچی یه اثر عالی ساخته.\nنکته ای که تو فیلم توجه منو جلب کرد، آسیب شناسی حوزه زنان بود که توی چند نمونه مختلف بررسی شون میکنه. از این دید هم به فیلم نگاه کنیم نکته های خوبی دستگیرمون میشه.
عزیز لطفا دبله
من نمیدونم دوستانی که اینقدر راحت و به صورت مطلق میگن مزخرف تمام چه انتظاری از سینما دارن؟درام؟قصهگو بودن فیلم؟شخصیت پردازی درست؟ حداقل اینقدر مطلق نگین آشغال،شاید بعدا نظرتون عوض شد احتمالا الان سنتون کمه دنبال فیلمای راحت الهضم میگردین
واقعا این اثر استاد کوروساوا بهترین اثر هنری بود که من دیدم !!! \n
هر بار بعد از تماشای اثری از استاد، با خود می‌گویم بعد از این فیلم کارهایش افت می‌کند... اما هربار بعد از دیدن اثر بعدی، به نوعی دیگر شگفت‌زده می‌شوم از دیدن آثار این استاد مسلم سینما!\n\nکوروساوا ما را مثل شخصیت اصلی به محضر «ریش قرمز» می‌برد تا تربیت شویم!\nمثل او زندگی انسان‌های مختلف را از نزدیک می‌بینیم، با زندگی خودمان گره می‌زنیم، می‌سنجیم و نتیجه می‌گیریم...\nیک بار از دنیای زیبا و آرزوهای خیالی خودمان بیرون می‌آییم و با واقعیت‌ها زندگی می‌کنیم...\nبا درد، با رنج، با عشق، با فساد و تباهی، با خون، با جیغ و داد، با فقر، با ادب، با... با... با همه‌ی صفات نیک و بد دم‌خور می‌شویم، کمی با آن‌ها گپ می‌زنیم و شاید گاهی هم در کنارشان از کاسه‌ای سفالی آبی می‌نوشیم...\nیک‌بار با واقعیت‌ها و در واقعیت زندگی می‌کنیم... تا تصمیم بگیریم...\nآن وقت است که پای تصمیمان می‌ایستیم...! مثل مرد! حتا اگر طرف حسابمان «ریش قرمز» باشد!\n\nکوروساوا فیلم‌نامه‌ای نوشته که شاید بتوان از لحاظ داستانی آن را پست مدرن خواند! شخصیت اصلی، بیشتر از اینکه «یاسوموتو» باشد، مکان است، شخصیت اصلی، اصل بیمارستان است! و همه‌ چیز را حول محور او می‌بینیم... بیمارستانی که در انتهای فیلم برای ما معنا پیدا کرده است!\nبازی میفونه در اوج و کاملن درونی... شاید بتوان گفت بهترین بازیش!
فیلمی فراموش نشدنی\nاگر موسیقیش یه مقدار قویتر بود،مطمئنا جایگاه این فیلم بالاتر از چیزی بود که الآن هست.
لطفا به نظرات یکدیگر احترام بگذارید.
فیلم بسیار زیبا و تاثیر گذاری بود.
یک فیلم آشغال به تمام عیار
یک فیلم مزخرف به تمام عیار که وقت آدم رو تلف میکنه . فیلمنامه نامنسجم دارد من نمیدونم چرا این امتیاز بالا را دارد\n
زبان قاصر است...\nقطعا یکی از 2 3 تا اثر برتر این کارگردان،اگه نگیم بهترین!
عالی و بسیار تاثیر گذار و یکی از سه فیلم برتر زندگیم
یکی از بهترینهای استاد
بسیار خوب و عالی از استاد بزرگ سینما کوروساوا
این فیلمو ادم میبینه نمیدونه چی بگه.آخر کارگردانی توسط استاد مسلم کوروساوای جاودانه و آخر بازیگری توسط توشیرو میفونه بزرگ
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه