پس از اینکه گروه قهرمانان پادشاه شیطان را شکست دادند، صلح را به سرزمین بازگرداندند و به زندگی تنهایی بازگشتند. نسلها میگذرند و الف فریرن با مرگ انسانیت روبرو میشود. او شاگرد جدیدی میپذیرد و قول میدهد که آرزوهای در حال مرگ دوستان قدیمی را برآورده کند. آیا یک ذهن الف می تواند با طبیعت مرگ و زندگی صلح کند؟ فریرن تلاش خود را برای کشف این موضوع آغاز می کند.
زندگی یک ماجراجو همیشه پر زرق و برق نیست. بلگریو زمانی که یک برخورد مرگبار پایش را از دست می دهد و توانایی دنبال کردن رویاهایش را مدتی پس از شروع به شهرت و ثروت از او می گیرد، متوجه این موضوع می شود. اما سرنوشت با این ماجراجوی بازنشسته تمام نشده است! در حین جمع آوری گیاهان در بیابان، او یک دختر بچه رها شده را کشف می کند و پس از اینکه تصمیم می گیرد او را به عنوان فرزند خود بزرگ کند، نام او را آنجلین می گذارد. آنجلین بزرگ می شود تا به خودی خود به یک ماجراجوی درجه یک تبدیل شود، اما پس از ورود به جهان و ایجاد نام برای خود، شهرت، ثروت و قدرت هیچ جذابیتی برای ماجراجوی موفق رتبه S ندارد: آرزوی قلبی او این است که برای چیزی جز دیدن دوباره پدرش.
ژاپن ممکن است پر از هیولاهای مرموز به نام یااکاشی باشد، اما آنها یک نیروی نینجا جن گیر ویژه برای مقابله با تهدید دارند! نینجا جن گیر جوان ماتسوری روزهای خود را با یاکاشی می گذراند تا از دوست دوران کودکی اش سوزو محافظت کند. اما وقتی یک گربه یاکاشی به نام شیروگان ظاهر می شود، همه چیز برعکس می شود!
داستان های رمان های فانتزی در پادشاهی هایلند، جایی که پری ها به انسان ها خدمت می کنند، می گذرد و بر دختری به نام آنه متمرکز است. مادر آن به تازگی درگذشت، بنابراین آن تصمیم می گیرد تجارت خانوادگی را ادامه دهد و استاد شکر نقره ای شود، صنعتگری ویژه که می تواند آب نبات جادویی بسازد. او با محافظ پری چارلز بد دهانش، راهی پایتخت می شود.
هیتوری گوتو، بوچی چان دختری است که آنقدر درون گرا و خجالتی در اطراف مردم است که همیشه صحبت هایش را با آه... آغاز می کرد. گروه چون فکر میکرد این میتواند فرصتی باشد حتی برای کسی که مثل او خجالتی هم بدرخشد. اما از آنجایی که او هیچ دوستی نداشت، در نهایت هر روز شش ساعت به تنهایی گیتار تمرین کرد. او پس از تبدیل شدن به یک نوازنده ماهر گیتار، ویدیوهایی از خود در حال نواختن گیتار را با نام «قهرمان گیتار» در اینترنت آپلود کرد و در مورد اجرا در کنسرت جشنواره فرهنگی مدرسهاش خیالپردازی کرد. اما او نه تنها نتوانست هیچ هم گروهی پیدا کند، قبل از اینکه بداند، او در دبیرستان تحصیل می کرد و هنوز هم نمی توانست یک دوست مجرد پیدا کند! او واقعاً در آستانه تبدیل شدن به یک گروه بسته بود، اما یک روز، نیجیکا ایجیچی، درامر گروه Kessoku Band، به سراغ او رفت. و به همین دلیل، زندگی روزمره او کم کم شروع به تغییر کرد...
ساخت مبلمان و دوستی وجوه مشترک زیادی دارند. نیت، تلاش و سخت کوشی برای هر دو صنعت مورد نیاز است. این داستان دخترانی است که در یک ساختمان باشگاه DIY هر دو در حال ترسیم آینده خود هستند. هیچ یک از این کارها آسان نیست، اما این مانع هیچ یک از آنها نمی شود. مبلمان، دوستی ها و آینده - آنها همه چیز را با دستان خود می سازند!
مانند. (Ad Stella) 122— عصری که انبوهی از شرکت ها وارد فضا شده اند و یک سیستم اقتصادی عظیم را ساخته اند. یک دختر تنها از سیاره دور افتاده عطارد به مدرسه فناوری Asticassia، که توسط گروه Beneritt اداره می شود، منتقل می شود که بر صنعت لباس های موبایل مسلط است. نام او Suletta Mercury است. این دختر با نور قرمزی که در قلب پاکش می سوزد، قدم به قدم در دنیایی جدید قدم می زند.
«سِی» یک کارمند ۲۰ ساله است که به دنیایی کاملا متفاوت منتقل می شود. متاسفانه طی آیینی که «سِی» را احضار کردند، دو نفر را بجای یک نفر به این دنیا منتقل کردند. و همه مردم دختر دوم را به «سِی» ترجیح می دهند! ولی این شرایط چندان هم برای «سِی» بد نبود، او کاخ سلطنتی را ترک می کند و با جادویی که تازه بدست آورده بود، فروشگاه های ساخت معجون و لوازم آرایشی تاسیس کرد. تجارت هم رفته رفته در حال رونق گرفتن بود، و این زندگی ممکن است که زندگی چندان بدی هم نباشد...
کارمند دفتری، یوشیدا پنج ساله که روی همکارش، آیری گوتو کراش زده. جدا از اینکه بالاخره باهاش قرار میذاره، درخواستش فوراً رد میشه. مست و ناامید تا خود خونه تلو تلو خورد تا اینکه به یه دختر دبیرستانی برخورد که کنار خیابون نشسته. دخترک که به مکانی احتیاج داره که شبی رو سر کنه، تلاش در اغوا کردن یوشیدا داره. علیرغم پیشروی هاش، اونو به آپارتمان خودش راه میده. صبح روز بعد، دختری که خودشو سایو اوگیوارا معرفی میکنه، اعتراف میکنه که کل راه از هوکایدو تا توکیو رو پا به فرار گذاشته. بعد از شیش ماه عیاشی اون بطور دائم....
گرچه برای خوشمشربی و دستاوردهای علمیش مورد تحسین قرار میگرفت، دانشآموز دبیرستانی کیوکو هوری وجه دیگهای از خودش رو پنهان میکرد. با والدینی که اغلب برای کار از خونه دورن، هوری مجبوره از برادر کوچکترش مراقبت کنه و کارای خونه رو انجام بده، براش هیچ فرصتی برای معاشرت جدا از مدرسه باقی نذاشته بودن. در همون حال، ایزومی میامورا به عنوان یه اوتاکوی عینکی متفکر دیده میشه، هرچند در واقعیت اون یه آدم مهربونه که توی درس خوندن بیعرضه است. به علاوه اون نه تا پرسینگ مخفی پشت موهای بلندش و یه تتو در امتداد کمر و شونه چپش داره. خیلی اتفاقی، هوری و میامورا به همدیگه برخورد کردن...