داستان فیلم در مورد شخصی بنام "رالف کاتر" می باشد که پس از یک فرار خشونت آمیز و زیرکانه از زندان، تمام کسانی که اطرافش هستند را فاسد می کند...
« دليله » ( لامار ) مىكوشد تا دل قهرمان شكستناپذير ، « شمشون » ( ماتيور ) را به دست آورد . اما پس از اين كه از « شمشون » ، بىمهرى مىبيند با دشمنانش هم دست مىشود و به لطف اغوا ، راز قدرت افسانهاى او را در مىيابد .
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
« هانرى وردو » ( چاپلين ) كارمند بانك اهل پاريس ، با بروز بحرانهاى اقتصادى در سالهاى دههى 1930 ، براى تأمين معاش خانواده مجبور مىشود به هر كارى دست بزند . او سرانجام ، كشتن پير دخترهاى پولدار را بهتر از بقيهى كارها مىيابد .
یک دانشمند شرور و یک گوژ پشت از زندان گریخته و با دراکولا، مرد گرگنما و هیولای فرانکشتاین روبرو می شوند...
با دوبله فارسی
لورد فرانسه ، سال 1858. « برنادت سوبيرو » ( جونز ) ، دختر دهقانزادهاى است كه با اعضاى خانوادهاش در زندان شهر زندگى مىكند. يك روز « برنادت » هنگام جمع كردن هيزم ، « مريم باكره » ( دارنل ) را در غارى مىبيند. « مريم مقدس » از او مىخواهد كه كف غار را بكند تا به آب شفابخش برسد ...
« هايدريش » ( تفاردوفسكى ) ، حامى و نمايندهى رايش در چكسلواكى و فرماندار انتصابى پراك به دست يكى از اعضاى نيروى مقاومت چك ، « اسووبودا » ( دانلوى ) ، ترور مىشود. حالا نازىها سخت در پى انتقامند و گشتاپو با دستگيرى صدها تن از شهروندان بىگناه ، تهديد مىكند كه اگر قاتل تسليم نشود ، آنان را يك به يك خواهد كشت.
لهستان ، سال 1939 . « يوزف تورا » ( بنى ) بازيگر بسيار مشهور تياتر و همسرش ، « ماريا » ( لومبارد ) كه در ورشو همچون شمايلى ملى مورد تحسين است ، قرار است در نمايشى ضدنازى ظاهر شوند ، اما به دليل سانسور اين برنامه جاى خود را به اجرايى از « هملت » مى دهد. « ماريا » تعلق خاطرى به « سوبينسكى » ( استاك ) ، خلبان جنگى جوانى پيدا كرده كه هنگام حمله ى آلمان به لهستان به خدمت احضار مى شود.
« نينوچكا » ( گاربو ) مأمور سختگير و متعصب حزبى از شوروى به پاريس مىآيد تا سه فرستادهى خاطى قبلى دولت را به وطن بازگرداند. او در برخورد با « كنت لئون دولگا » ( داگلاس ) ، براى نخستين بار لذت دلباختگى و زن بودن را تجربه مىكند.
فردینان که اخیراً شکست عشقی خورده، بعنوان یک دیپلمات تازه کار به تنگهی سوئز فرستاده می شود و زمانی که او از آنجا دیدن میکند متوجه می شود اینجا بهترین مکان برای ایجاد یک کانال است...
داستان در مورد یک دختر بچه یتیم و شجاع به نام "هایدی"است که وظیفه مراقبت از پدربزرگ گوشه نشینش را بر عهده دارد...