«گریه نکن استانبول» اقتباس ترکی از سریال ایرانی شهرزاد است. شهرزاد دختر سرسختی است که عاشق روزنامهنگاری به نام فرهاد میشود، اما فرهاد پس از حمله به دفترش به دلیل انتشار مطالب سیاسی، دستگیر شده و به ناحق به اعدام محکوم میشود. شهرزاد برای نجات فرهاد، به بویوکبی، مردی با نفوذ و مرموز مراجعه میکند، غافل از اینکه این تصمیم، زندگی خودش، دختر بویوکبی، و برادرزاده اش کوبات را بهطور غیرمنتظرهای تغییر خواهد داد.
اونور کاراسو یک مامور اطلاعاتی موفق است که در سنین جوانی به ریاست بخش ارتقا پیدا کرد و پس از سیوان کورال، مالک بزرگترین شرکت جواهرات ترکیه بوده است. اونور که فکر میکند سیوان مدارک مربوط به تجارت غیرقانونیاش را در گاوصندوق خانهاش نگه میدارد، برای ورود و خروج از خانه با هلال خواهر سیوان عاشق میشود. وقتی می فهمد سیوان به خارج از کشور نقل مکان می کند، اونور ناگهان تصمیم می گیرد که از هلال خواستگاری کند تا مدارک را بدون اجازه فرار او به دست آورد. او قصد دارد در روز نامزدی آنها گاوصندوق را باز کند و سیوان را که برای نامزدی خواهرش آنجاست دستگیر کند. چیزی که او به حساب نمی آورد، دوست صمیمی هلال Ece است. در حالی که ایس سعی می کند بفهمد اونور چه کار می کند، وقتی اونور او را می گیرد، نقشه هایش به هم می خورد. اونور و ایسه، دو قطبی که مثل روز و شب مخالف هم هستند، باید طوری با هم کار کنند که هرگز نخواستند.
کمیسر پلیس Onem یک واحد تحقیقات ویژه را رهبری می کند که پرونده های سخت مربوط به خشونت علیه زنان را حل می کند.
در حالی که فاطما برای جستجوی ظفر به راه می افتد ، قتلی غیرمنتظره مرتکب می شود و برای زنده ماندن مجبور است به قتل خود ادامه دهد.
ارجمند شخصی است که تلاش میکنه عدالت رو به روش خودش برقرار کنه و فساد رو از جامعه ریشه کن کنه و در این مسیر با دو جوان به اسم های هلن و ساواش برخورد میکنه که به نظر اون دنبال هدف های یکسانی هستند...
حلقه داستان انتقام دو جوان به اسم های کاعان و جهانگیره. جهانگیر پسر ایلهان تپلی که کارهای قانونی و غیرقانونی پدرش رو ادامه میده تصادفی با کاعان آشنا میشه و با هم دوست های صمیمی میشن. کاعان و جهانگیر جعبه های قرمزی دریافت میکنن که توش یه دی وی دی هست و در پی اون وارد یه عملیات انتقام بزرگ میشن. اسم حلقه از یک باند تبهکاری باقدمت زیاد به اسم سه حلقه گرفته شده که جهانگیر و کاعان سعی در نابودیش دارن.
وکیل موفق و تنها به اسم باریش بوکا وقتی که به یکی از سخت ترین پرونده هاش برمیخوره ، با دختر سمج و زیرکی که راننده تاکسی هست به اسم آسلی آشنا میشود. باریشی که داستانی نمونده که کشف نکرده باشه. داستان کرم شب تاب یک دنیایی هست که نمیدونه و ندیده رو بهش نشون میده و برای دوتاشون که از دنیای های متفاوتی هستن در انتها عشق منتظر آنهاست…