در آغاز فیلم گروهی از شکارچیان غیرقانونی حیوانات به گروهی از گوریل ها حمله می کنند. محافظین حیوانات نیز با شکارچیان درگیر می شوند و سرانجام یک گوریل و مادر یک دختر کوچک کشته می شوند. در این میان یک بچه گوریل به رهبر شکارچیان حمله کرده و انگشت شست و سبابه او را قطع می کند. چند سال می گذرد و دختر بچه بزرگ شده و بچه گوریل نیز تبدیل به یک گوریل بسیار عظیم الجثه شده است. این دو دوستان صمیمی هستند و دختر او را جویانگ صدا می زند. پس از مدتی دوباره سر وکله شکارچیان پیدا می شود بنابراین نماینده سازمان حمایت از حیوانات دختر را راضی می کند تا گوریل را به لس آنجلس منتقل کنند و...
در قرن پانزدهم فرانسه پس از نزدیک به صد سال جنگ با انگلستان شکست خورده و به یک ویرانه تبدیل می شود. "ژاندارک" دختر چهارده ساله کشاورز ادعا می کند زمزمه هایی از بهشت شنیده مبنی بر اینکه او هدایت ارتش خدا را بر عهده بگیرد و "چارلز هفتم" را به عنوان پادشاه فرانسه برگزیند...
« دان هيوز » (آستر) آزرده از بى اعتنايى هم رقصش، «نيدين گيل» (ميلر) تصميم مى گيرد براى انتقام، «هانا براون» نو رسيده (گارلند) را چنان تعليم دهد كه ستاره اى بزرگ شود...
یک خبرنگار تظاهر می کند یهودی است تا بتواند گزارشی درباره یهود ستیزی بنویسد، اما خودش عمق واقعی تعصب و نفرت را کشف می کند...
با زیرنویس چسبیده
« فيليپ مارلو » ( بوگارت )، كارآگاه خصوصى، مأمور میشود تا درباره ى حق السكوت بگيرى كه عكسهاى نامناسبى از دختر يك ژنرال بازنشسته و ثروتمند در اختيار دارد، تحقيق كند...
« ميلدرد پيرس » ( كرافورد ) ، مادرى خانهدار ، همه چيزش را فدا مىكند تا دخترش ، « ودا » ( بلايت ) زندگى موفقى داشته باشد . او خيلى زود مدارج ترقى را طى میكند و با مردى اشرافى ازدواج مىیكند . اما با وقوع قتلى به دست دختر ، تعارضهاى ديرين ميان او و مادرش آشكار میشود...
یک پلنگ به ظاهر رام که برای نمایش استفاده می شود فرار کرده و دختری جوانی را به قتل می رساند. پلنگ وحشت زیادی را در یک شهر آرام به وجود می آورد و...
با دوبله فارسی
دختر جوانى به نام « چارلى » ( رايت ) علاقه ى بسيارى به دايى اش ( كاتن ) دارد كه او هم « چارلى » ناميده مى شود. دخترك كه رابطه اى پراحساس و عاطفى با دايى دارد به رفتارش مشكوك مى شود و خيلى زود با كمك كارآگاهى خصوصى ( كئرى )، در مى يابد كه او همان قاتل بى رحم زنان بيوه است كه پليس مدتهاست در جست و جوى او است.
لهستان ، سال 1939 . « يوزف تورا » ( بنى ) بازيگر بسيار مشهور تياتر و همسرش ، « ماريا » ( لومبارد ) كه در ورشو همچون شمايلى ملى مورد تحسين است ، قرار است در نمايشى ضدنازى ظاهر شوند ، اما به دليل سانسور اين برنامه جاى خود را به اجرايى از « هملت » مى دهد. « ماريا » تعلق خاطرى به « سوبينسكى » ( استاك ) ، خلبان جنگى جوانى پيدا كرده كه هنگام حمله ى آلمان به لهستان به خدمت احضار مى شود.
« بيگ جان مك مسترز » ( گيبل ) و « اسكوار جان سند » ( تريسى ) دو جويندهى نفت هستند كه فراز و نشيبهاى مالى آنان با مشغلههاى عاطفىشان در هم آميخته است.