پس از سالهای تعقیب و گریز، معاون دادستان "مارتین فرگوسن" پرونده خوبی علیه "آلبرت مندوزا" آماده کرده است. "مندوزا" در زندان است و دست راست او "جوزپ ریکو" قصد دارد علیه او شهادت بدهد. اما "ریکو" کشته شده و "فرگوسن" مجبور است همه چیز را از نو شروع کند...
« دليله » ( لامار ) مىكوشد تا دل قهرمان شكستناپذير ، « شمشون » ( ماتيور ) را به دست آورد . اما پس از اين كه از « شمشون » ، بىمهرى مىبيند با دشمنانش هم دست مىشود و به لطف اغوا ، راز قدرت افسانهاى او را در مىيابد .
با زیرنویس چسبیده
"کلنل فرانک سویج" کنترل واحد بمب افکنی را به دست می گیرد که روحیه خود را از دست داده اند. او تلاش می کند آنها را نظم داده و راهی میدان نبرد کند...
« ویت استرلینگ » ( داگلاس ) ، تبهکار بدنام ، در به در دنبال محبوبه اش ، « کتى مافت » ( گریر ) مى گردد که به طرف او شلیک کرده و با چهل هزار دلار از پولهاى او فرار کرده است . او کارآگاه خصوصى کم حرفى به نام « جف بیلى » ( میچم ) را استخدام مى کند تا « کتى » را پیدا کند...
زنی بی رحم و خطرناک با دادستان الکلی و دوست دوران کودکی اش که تنها شاهد قتل عمه ثروتمندش به دست او در هفده سال پیش است ازدواج می کند و...
"جرج تیلور" از جنگ جهانی دوم با فراموشی بازمی گردد.پس از بازگشت به لس آنجلس، در تلاش برای پیدا کردن هویت قدیمی خود، او وارد پرونده قتلی سه ساله و جستجو برای پیدا کردن دو میلیون دلار گمشده می شود...
در طول نبرد پرل هاربر، یک ستوان جوان همسر باردارش را رها می کند تا برای یک ماموریت بمباران مخفی داوطلب شود، ماموریتی که اگر موفقیت آمیز باشد جنگ را به وطن ژاپنی ها می کشاند...
لهستان ، سال 1939 . « يوزف تورا » ( بنى ) بازيگر بسيار مشهور تياتر و همسرش ، « ماريا » ( لومبارد ) كه در ورشو همچون شمايلى ملى مورد تحسين است ، قرار است در نمايشى ضدنازى ظاهر شوند ، اما به دليل سانسور اين برنامه جاى خود را به اجرايى از « هملت » مى دهد. « ماريا » تعلق خاطرى به « سوبينسكى » ( استاك ) ، خلبان جنگى جوانى پيدا كرده كه هنگام حمله ى آلمان به لهستان به خدمت احضار مى شود.