هیزوتومه راکورو، یک گیمر حرفه ای، به شنگهای لا فرونتر، یک بازی VRMMO جدید، می پیوندد. او با رازهای زیادی روبرو می شود که حتی یک متخصص مانند او نیز ممکن است در برابر آنها بی دفاع باشد.
داستان سریال درباره ی افسر نیروی دریایی Steve McGarrett هست که در پی قتل پدرش از محل خدمت به هاوایی برمیگرده . فرماندار هاوایی بخاطر سوابق خانوادگی اون مجوز راه اندازی گروهی برای مقابله با جرم و جنایت در هاوایی و همچنین پیگیری قتل پدرش رو میده .. اون یک گروه 4 نفره رو تشکیل میده و اختیارات نا محدودی که دارن به مقابله با خلافکاران اون جزیره میپردازن . در هر قسمت از سریال داستانی متفاوت جدا از داستان اصلی سریال دنبال میشه .
با 1000 شرکت کننده که برای یک پرداخت نقدی 5 میلیون دلاری رقابت می کنند، MrBeast قرار است سهم خود را در قالب سریع و پرتولید خود افزایش دهد تا Beast Games را به بزرگترین مجموعه مسابقات واقعیت تا کنون تبدیل کند.
این سریال داستان محاصره شدن شهر "تروآ" به مدت ۱۰ سال، بین قرن ۱۲ یا ۱۳ پیش از میلاد را روایت می کند...
سه دوست به یک شهر ساحلی میرسند، جایی که با خود معنوی خود ارتباط برقرار میکنند و ناگهان با آسیبهای حلنشدهای از گذشته خانوادهشان مواجه میشوند.
مته و ناز فرزندان مورد علاقه خانواده های ثروتمند و قدرتمند هستند. هر دوی آنها خراب هستند و عادت کرده اند به هر چیزی که در زندگی می خواهند برسند. داستان آنها که با وعدههای خانوادههایشان در کودکی آغاز شده، امروز با ناتوانی در جدایی از یکدیگر به سوی ازدواج پیش میرود. اما وقتی خدمتکار ناز، اینسیلا، که از کودکی با او بوده، ناگهان در مقابل مته ظاهر می شود، مته تمام تصمیماتی که در زندگی گرفته است را زیر سوال می برد. آیا این برخورد بین اینسیلا و مته مسیر داستانی را که ناز با تمام لجبازی نوشته بود تغییر می دهد و به مته کمک می کند تا عشق واقعی را پیدا کند؟
قتل وحشیانه حمدی آتیل بای در جنگل از مسیر دادستان جوان لیلا که می خواهد گذشته درهم و برهم خود را پشت سر بگذارد و اکنون نظم جدید خود را برقرار کند و کنان، روزنامه نگار جاه طلبی که زندگی منظم و معروفی دارد، عبور می کند. با این حال، این قتل نه تنها از نابودی عشق آنها، بلکه حقیقتی که آنها در مورد زندگی خود می دانند نیز خبر می دهد.
رویای شیمیدان شدن الیزابت زات که در اوایل دهه 1960 اتفاق میافتد، زمانی که خود را باردار، تنها میبیند و از آزمایشگاهش اخراج میشود، متوقف میشود.
یک فرزند جوان با چشمان گشاد از یک خانواده محافظه کار ماموریتی را آغاز می کند تا به قبیله ثروتمند همسایه نفوذ کند که تحت سلطه سرمایه دار بیرحم راه آهن جورج راسل، پسر بداخلاقش لری و همسر جاه طلبش برتا است.
یک دختر جوان زیبا که قصد کمک به خانواده اش را دارد ، شغلی را در یک آژانس ریخته گری مدل می پذیرد ، اما متوجه می شود که دختران آنها نیز برای چیز دیگری استخدام شده اند.