داستان سریال تلویزیونی «بوفی خونآشام قاتل» سرگذشت «بوفی سامرز» (Buffy Summers) یک زن جوان و آخرین بازمانده از نسل خونآشامهایی است که به «خونآشامهای قاتل» یا به اختصار «قاتل» مشهورند. در داستان، «قاتلین» برای نبرد با «خونآشامها»، «دیوها» و دیگر نیروهای تاریکی فراخوانده میشوند. همانند قاتلین پیشین، «بوفی» از سوی یک «ناظر» (Watcher) پشتیبانی میشود. «ناظر»، بوفی را راهنمایی میکند، به او آموزشهای لازم را فرا میدهد و او را برای مقابله با دشمنانش آماده میکند. «بوفی» بر خلاف اجداد پیشین خود را در احاطه حلقهای از دوستان وفادار که با عنوان «دسته اسکوبی» (Scooby Gang) شناخته میشوند، میبیند...
داستان نوجوانان و دانش آموزان جوان در مدرسه راهنمایی هارتویگ نیسنس در اسلواست و مشکلات، رسوایی ها و زندگی روزمره آنها. هر فصل از دیدگاه افراد مختلف روایت می شود.
داستان در مورد زنی ۲۰ ساله و مردی ۴۰ ساله است که هر دو بار سنگینی را در زندگی به دوش می کشند و با سختی های زیادی دست و پنجه نرم می کنند . دیدار این دو فرد با هم ماجرایی تازه برایشان رقم خواهد زد و …
The Trap داستان مردی است که سوگند یاد کرده است از خانواده ثروتمند و قدرتمندی که سرنوشت خانواده اش را تغییر داده اند انتقام بگیرد و همچنین انتقام تمام کسانی را که به آنها ظلم شده است، بگیرد. در مواجهه با نقشه انتقام مخرب که سال هاست تا ریزترین جزئیات روی آن کار شده است، دختر باهوش و قوی دشمن به معما تبدیل می شود.
داستان از این قرار است که "لایت یاگامی"، مرد جوانی که از جرم و بزهکاری بیزار است، تصادفاً دفتری پیدا میکند که رویش نوشتهشده "دفتر مرگ" (Death Note). در صفحهٔ اول دفتر توضیح دادهشده که اگر نام شخصی در دفتر نوشته شود و نویسنده در همانحال چهره شخص را در ذهنش مجسم کند، آن شخص پس از ۴۰ ثانیه خواهد مُرد. "لایت" در صدد استفاده از دفتر بر میآید…
کانگ جی وون، یک بیمار سرطانی لاعلاج، پس از اینکه شاهد رابطه نامشروع آنها بود، توسط شوهر و بهترین دوستش کشته شد. او 10 سال قبل از حادثه از خواب بیدار می شود و تصمیم می گیرد با کمک یو جی هیوک، مدیر شرکتی که در آن کار می کند، انتقام بگیرد. اکنون، او باید سرنوشت خود را پس بگیرد و زباله ها را از زندگی خود حذف کند.
" ویل" پسری از محله فقیر نشین "فیلی" است که توسط مادرش برای زندگی به خانه یکی از اقوام ثروتمند خود در "بل ار" فرستاده می شود. خانواده "بنک" یکی از ثروتمند ترین خانواده های منطقه هستند که در خانه مجلل خود زندگی می کنند. ولی ورود "ویل" نظم اشرافی که در این خانه حاکم بود را به هم می زند. او که بچه خیابان و موزیک رپ و رفص و آواز است با دیگر افراد خانه از بچه ها گرفته تا والدین تفاوت زیادی دارد. شیوه حرف زدن او شیوه خیابانی و رنگین پوستیست در جایی که خانواده "بنک" بسیاری از کلمات و رفتار "ویل" را بسیار وقیحانه می نامند. با گذشت زمان این دو نوع طرز فکر و دیدگاه بیش از پیش به هم نزدیک می شوند ولی رفتارهای این جوان پرشور در این خانواده اشرافی همچنان مایه خنده هست.
داستان پس از نبرد بین گودزیلا و تایتانها، نشان میدهد که هیولاها واقعی هستند، سفر یک خانواده برای کشف اسرار مدفون و میراثی که آنها را به Monarch مرتبط میکند، دنبال میکند.
این سریال بر اساس رمانی به همین نام داستان یک معلم جوان ادبیات هست که برای دومین بار به ازدواج تن می دهد و به شهر زادگاه شوهرش نقل مکان می کند، و سعی دارد راز تاریکی که از چشمانش پنهان مانده را کشف کند...