یک بیگانه 150 ساله (کالین سررو) وارد پاریس می شود تا انسان ها را ترغیب کند تا طرز فکر خود را تغییر دهند...
راسل پسری است کودکی خود را تابستان ها در خانه ای در یکی از روستاهای فرانسه سپری میکرده است . حال او بزرگ شده و در حال تعریف کردن خاطرات خود از آن دوران است .
با دوبله فارسی
هر تعطیلات "مارسل" و خانواده اش به کلبه خود در پروونس می روند.او تپه های این ناحیه را دوست دارد.پیش از رسیدن به کلبه آنها نزدیک به پنج مایل پیاده روی دارند.با کمک یکی از دوستان پدرشان که معلم است،آنها می توانند با میانبری از حیاط یک خانواده عجیب و وارد شدن به یک کانال راه خود را کوتاه کنند...
"رولاند" که در طی یک سفر کاری از فرانسه به بارسلون آمده است برای چند روزی قصد ماندن دارد تا بتواند با همسرش که قرار است از شهری دیگر به آنجا بیاید نیز ملاقاتی داشته باشد. در هتل محل اقامتش در بارسلون، او جسد مردی را در اتاق کناری پیدا می کند که معلوم..
طی سرقت موفقیتآمیز بانکی در یک شهر ساحلی فرانسوی «مارک آلبوآ» (پوسه)، یکی از سارقان، کارمندی را میکشد و خود بهشدت مجروح میشود. رئیس گروه، «سیمون» (کرنا) ، «آلبوآ» را در یک کلینیک در پاریس مخفی میکند. بازرس پلیس، «ادوار کولمان» (دلون) به پیگیری این سرقت علاقهمند میشود …
با زیرنویس چسبیده
«کوری» (دلون) پس از پنج سال حبس از زندان آزاد می شود. کمی بعد او با «ووگل» (ولونته)، خلافکار فراری، و «ژانسن» (مونتان)، پلیس سابق الکلی و تیراندازی چابک دست هم راه می شود. آنان با موفقیت چهار میلیون دلار جواهرات باارزش را از محل نمایش شان می دزدند و در این جا متوجه می شوند که مال خرشان معامله را برهم زده است...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
فرانسه، سال ۱۹۴۲. «فیلیپ گربیر» یک مهندس و یکی از سران انقلاب فرانسه می باشد. او توسط یک خائن لو رفته است و در یک کمپ زندانی شده، با این حال تصمیم به فرار دارد...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
«ژان پل» (دلون) و «ماريان» (اشنايدر) براي تعطيلات تابستاني، به ويلاي دوستي در جنوب فرانسه رفته اند. خلوت خوشايند آنان را «هاري» (رونه) دوست «ژان پل» و محبوب سابق «ماريان» بر هم مي زند. او هم راه با دخترش، «پنه لوپه» (برکين) سر مي رسد...
دو دوست، «مانو» (دلون) و «رولان» (ونتورا)، دل باخته ي دختر مجسمه سازي به نام «لتيسيا» (شيمکوس) مي شوند. «مانو» پيشنهاد مي کند همه با هم به جست و جوي محموله اي از طلا، الماس و سکه بروند. اين محموله در هواپيمايي بوده که در خليج آفريقا غرق شده است...
پاريس . « پىير » ( هان ) ، آهنگساز فقير از شدت فلاكت ولگرد خيابانى مىشود . در همين حال دوست روزنامه نگارش ، « ژان فرانسوا » ( دود ) از تعطيلات بازمىگردد و مىكوشد تا او را پيدا كند...