زوجی از استانبول در روستایی در منطقه دریای اژه ساکن شده اند تا زندگی جدید و آرامی را آغاز کنند. با این حال، آنها به سرعت متوجه می شوند که در این روستا دشمنان زیادی دارند...
ساختار «مدیر» با حمایت نیروهای تاریک غرب، به تهدیدی آشکار برای ترکیه تبدیل شده است. اقدامات تروریستی خونین در ترکیه در حال وقوع است که هرج و مرج ایجاد می کند و مردم را به ترس و وحشت می کشاند. اقتصاد ترکیه آزمایشهای مختلفی را پشت سر میگذارد و آسیبپذیرترین نقاط این کشور از طریق متاوارس، وب تاریک، سیستمهای ارتباطی کریپتو و سامانههای اینترنتی در معرض حملات سایبری قرار دارند. این دشمن پیچیده و پیچیده; همچنین به طور فعال از طیف گسترده ای از گروه ها در داخل کشور استفاده می کند. سپاهیان سازمان اطلاعات کشور متوجه این خطر شده و به سرعت واکنش نشان می دهند.
فصل جدیدی در زندگی زینب باز می شود، پرستار بچه ای که آرزوی داشتن یک زندگی مجلل را دارد، پس از اینکه به طور تصادفی مقدار زیادی پول به دست آورد.
الیف که 10 سال است در دروغ زندگی می کند، باید همه چیز را از صفر شروع کند. همه چیز زمانی پیچیده تر می شود که مسیر زن جوان درمانده به طور غیرمنتظره ای با تاجر ثروتمند فیرات در هم می افتد.
امین ساروهانلی، پدری مستبد و متعهد به ارزشهای خانوادگی، متوجه میشود که او تنها وارث ثروت قابل توجهی است که در نتیجه از دست دادن یکی از بستگان نزدیکش به دست میآید. وقتی خانواده ساروهانلی به استانبول نقل مکان می کنند و زندگی ساده خود را در شهر پشت سر می گذارند، امین برای حفظ خانواده اش تلاش می کند.
نالان زن جوان زیبایی است که در نگاه اول با گرمای خود محبت همه را جلب می کند. از آنجایی که او تنها فرزند خانواده اش است، به عنوان یک عروسک دستی بزرگ شد، زندگی خود را در هستی گذراند و از بهترین مدارس با ممتاز فارغ التحصیل شد. نالان آماده می شود تا با صدات کور اوغلو که یکی از ثروتمندترین افراد کشور است ازدواج کند. اگرچه نالان و صدات دست در دست هم در این داستان با امید راه می رفتند و فکر می کردند که دارند از رازهای تاریکی که در گذشته خود نگه داشته اند دور می شوند. به زودی زندگی آنها در تاریکی واقعی فرو خواهد رفت.
ناره(Neslihan Atagul) دختر سفیر هستش و سنجر(Engin Akyürek) پسر کشاورزیه که از بچگی عاشق همدیگه میشن ولی برادر ناتنی ناره که پدرش ازبچگی بزرگش کرده بود بهش تجاوز میکنه و ناره نمیتونه اینو به سنجر بگه چون میدونه قاتل میشه، روز ازدواجشون سنجر فکر میکنه ناره بهش خیانت کرده و اونو بیرون میکنه و ناره خودکشی میکنه و مثل پرنده ای از روی پرتگاه پرت میشه ولی...
در یک شرکت استعدادیابی در استانبول ، ماموران تلاش می کنند تا مشتریان ستارگان خود را راضی و تجارت خود را حفظ کنند. مأمورین در شرایطی که زندگی شخصی و حرفه ای آنها را در هم می آمیزد ، وضعیت را به وضعیت دیگری برمی گردانند.
ادا ییلدیز که چاره ای جز ادامه ی تحصیل نداره و با وجود تمام مشکلات مادی به تحصیلاتش ادامه میده، از طرف یک شرکت بزرگ بورس ادامه تحصیل در خارج از کشور دریافت میکنه و با ذوق و شوق فراوانی تحصیلش در خارج رو شروع میکنه ولی بورس تحصیلی از طرف شرکت قطع میشه. بعدها ادا متوجه میشه که کسی که بورس رو قطع کرده سرکان بولات، مدیرعامل شرکته و با عصبانیت میره که ازش حساب پس بگیره. در مقابل سرکان بولات پیشنهاد خیلی جالبی به ادا میده…
عرفان استاد اقتصاد در یک دانشگاه است اما متاسفانه زمانی میرسد که از دانشگاه اخراجش میکنند و در همین زمان پسرش هم مبتلا به یک بیماری میشه ؛ او بخاطر همین مشکل ، شدید نیاز به پول داره و مجبور میشه که سراغ یکی از دوست های قدیمیش بره که شاید بتونه پولی بدست بیاره و عرفان مجبور میشه واسه بدست آوردن پول ، وارد یک گروه مافیایی بشه و تو این راه ، زندگیش دگرگون میشه ؛ عرفان در این راه با نامزد قبلیش هم روبه رو میشود…