یک برنامهنویس معمولی که به ارزهای دیجیتال علاقه دارد، با هوش مصنوعی که خود ساخته، دنیای واقعی را تجربه میکند و زندگیاش دگرگون میشود.
اکثر کودکان خیابانی به بیست سالگی نمی رسند. نمی توان گفت کسانی که آن را دیدند زندگی کردند. مواد مخدر، خشونت، آزار جنسی، گرسنگی... سرنوشت کودکان خیابانی یا زندان است یا قبر. پنج تن از این کودکان موفق می شوند در برابر این سرنوشت مقاومت کنند. خود را "بی ریشه" می نامند. پرندگان آتش نشانی که بزرگترین آنها 13 ساله، کوچکترین آنها 6 ساله، یک دختر و یک اوتیستیک، پنج کودک خیابانی که یک نوزاد چهل روزه را در زباله دانی پیدا می کنند و می گویند چگونه از "بی ریشه" به "پرندگان آتشین" تبدیل شده اند. "؛ داستانهای کودکانی را که در برابر سختیها، دردها و سرنوشت مقاومت میکنند، پوشش خواهد داد.
مرت، بهار، هال و اژه، نامزدهای وکیل جوانی که از دانشکده حقوق فارغالتحصیل شدهاند، روند حذف سختی را پشت سر میگذارند و در نهایت با وکیل معروف دوگان ینر و همسرش تولین تان، موقعیتهای کارآموزی را کسب میکنند. به عنوان یک الزام، آنها باید در طول دوره کارآموزی از مشکل دور باشند. همانطور که زندگی آنها را با انواع موانع در این سفر آزمایش می کند، ما ماجراجویی های آنها را دنبال می کنیم و آنها برای رسیدن به اهداف خود تحت هدایت دوغان و تولین تلاش می کنند ...
زندگی اسرا پس از خبری که در روزنامه مشاهده میکنه، وارونه میشه. شوهر سابقش (اوزان) که یک سال پیش از هم جدا شدن، صاحب یه شرکت میلیون دلاری شده. اسرا تصمیم میگیرد دوباره اوزان را عاشق خود کند و باعث ترمیم قلب شکسته او شود، به همین دلیل وارد شرکت اوزان میشود و میخواهد اونجا استخدام شود…
سلیم کارا، دادستان ایده آلیست جمهوری ترکیه، از سلجوق تاشکین، رئیس جرائم سازمان یافته ای که هشت سال پیش به دست خودش به زندان افتاده بود، پیشنهادی دریافت میکنه که نمیتونست ردش کنه. تاشکین به دادستان میگه حاضره شاهد بشه تا دادستان بتونه کل گروه های تبهکاری رو آشکار کنه و از میان برداره. ولی برای این فقط یه شرط داره و اون اینه که شخصا خود دادستان از پسر تاشکین یعنی آکگون گوکالپ تاشکین محافظت کنه. این شرایط برای گوکالپ که در دنیای تبهکاری بزرگ شده و ظاهری خطرناک و مشکل دار داره سخته…
بازیگر Binnur Kaya در سریال اتاق قرمز نقش روانپزشک رو ایفا میکنه و داستانهای واقعی راجع به روانپزشکی و اینکه چطور به صورت غیر منتظره ای خودشو درگیر زندگی بیمارانش میکنه رو نقل میکنه. دلیل تولید این سریال علاقه ی شدیدی است که بینندگان به صحنه های تراپی در عروس استانبول نشون دادند.
دنیز یک دختر جذاب و باهوشه. در دانشگاه با یه موسیقیدان به اسم هاکان آشنا میشه و در نگاه اول عاشق هم میشن و ازدواج میکنن و صاحب دختری به اسم اجه میشن، ولی بعدش هاکان شروع به کتک کاری میکنه و مدام دنیز رو میزنه. یک روز داد و فریاد های خونه اش با صدای شلیک بریده میشه و دنیز به اتهام قتل شوهرش راهی زندان میشه. در زندان تا به خودش میاد میبینه بین دو دسته ی دشمن قرار گرفته که هرکدوم برای افزایش قدرت خودشون میخوان دنیز رو به سمت خودشون بکشن ولی دنیز فقط به فکر دخترشه و میخواد بدون دردسر و جرم این دوره رو بگذرونه تا هرچه زودتر به اون برسه…
سه چیز در زندگی را نمی توان پنهان کرد "عشق، دود و بی پولی". جامعه اجتماعی و وقایع پشت دنیای تجارت بیان می شود.
توبچگی با دنیای جنایتکار خودش غریبه نیست.. هرکی تو این دنیا باشه برای مخالفت با بی عدالتی قسم میخوره.. با بزرگ شدن و ثروتمند شدن، خودش منبع این بی عدالتی میشه.. از دوست داشتن دوری نمیکنه… دوست داشته شدن رو هم خیلی دوست داره… دوست داره تو چشم همه زنای زندگیش باشه:مامانش،همسرش،دخترش و دوست دخترش… خانوادشو خیلی عزیز میشمره… برای اونا مثل یه پدر فداکاره… یه دوست وفادار… یه برادر… یه رئیس عادل و بخشنده.. ولی برای زنده موندن مجادله میکنه،چون دولت برا رسیدن به خواسته های خود این آدمو مخالف خود میبینه