گلسویز، یکی از خانواده های برجسته کاپادوکیه، پس از بازگشت پسر بزرگشان آتش از آمریکا گرد هم آمدند. آتش که پدرش را در سنین جوانی در یک حادثه رانندگی از دست داده بود، بدون سر تعظیم به اقتدار پدربزرگش اومر، خانه را ترک کرد و سال ها بعد به درخواست مادرش گلفم، همراه با برادرانش یامان و اوکان به خانه بازگشت. تا کسب و کار خانوادگی را از پدربزرگش به دست بگیرد و گسترش دهد. اکنون زمان اتحاد برای آتش، یامان و اوکان است. یامان پس از بازگشت برادرش تصمیم می گیرد از معشوقش فرای خواستگاری کند. در حالی که فرای و یامان برای ازدواج لحظه شماری می کنند و با به خطر انداختن همه چیز به عشق بزرگ خود اعتراف می کنند، یک تراژدی همه تعادل ها را به هم می زند. فرای و یامان در جاده های خطرناک پر از عشق، اشتیاق، انتقام و ظلم در شرف گم شدن هستند. از طرف دیگر، آتش، دشمنان جدیدی پیدا می کند و با تصمیمات رادیکالی که برای محافظت از همه کسانی که دوستشان دارد و خانواده اش، با برادرانش مقابله می کند...
فیروزه یک سیندرلای معاصر است. او یک زن جوان باهوش و مصمم است که هم درس می خواند و هم کار می کند. او پس از یک کودکی سخت، زندگی آرامی را با برادرانش و محسن بابا که آنها را به فرزندی پذیرفتند، سپری می کند. تا اینکه با کاگان آشنا شد. یک داستان عاشقانه ساده لوحانه. او شروع به دور شدن از دنیای سرپناه خود که توسط مردان خانواده اش که او را دوست داشتند و به او اهمیت می دادند، احاطه شده بود، به سمت جهان تاریک کاگان می رود.
زندگی اسرا پس از خبری که در روزنامه مشاهده میکنه، وارونه میشه. شوهر سابقش (اوزان) که یک سال پیش از هم جدا شدن، صاحب یه شرکت میلیون دلاری شده. اسرا تصمیم میگیرد دوباره اوزان را عاشق خود کند و باعث ترمیم قلب شکسته او شود، به همین دلیل وارد شرکت اوزان میشود و میخواهد اونجا استخدام شود…
توبچگی با دنیای جنایتکار خودش غریبه نیست.. هرکی تو این دنیا باشه برای مخالفت با بی عدالتی قسم میخوره.. با بزرگ شدن و ثروتمند شدن، خودش منبع این بی عدالتی میشه.. از دوست داشتن دوری نمیکنه… دوست داشته شدن رو هم خیلی دوست داره… دوست داره تو چشم همه زنای زندگیش باشه:مامانش،همسرش،دخترش و دوست دخترش… خانوادشو خیلی عزیز میشمره… برای اونا مثل یه پدر فداکاره… یه دوست وفادار… یه برادر… یه رئیس عادل و بخشنده.. ولی برای زنده موندن مجادله میکنه،چون دولت برا رسیدن به خواسته های خود این آدمو مخالف خود میبینه