داستان در مورد خانوادهای است که همهی اعضای آن، از جمله پدر و مادر و بچهها، مامور مخفی هستند. روزی پدر و مادر به بچهها میگویند که برای دو روز خانه را ترک میکنند. وقتی پدر و مادر برمیگردند، در یک موقعیت خطرناک گرفتار میشوند. بچهها یک ربات پیدا میکنند و سفری ماجراجویانه را آغاز میکنند.
هلیل ابراهیم که در جوانی پدرش را به خاطر خونخواهی از دست داده و به استانبول تبعید شده بود، 20 سال بعد به عنوان یک جوان خوش تیپ و قوی به زادگاهش در دریای سیاه باز می گردد. در اینجا او با یاسمین، دختر مورد علاقه اش ازدواج می کند و زندگی جدید خود را می سازد. اما اتفاقات این اجازه را نمی دهد. هلیل ابراهیم سفری انتقامجویانه را آغاز میکند و با ظاهر شدن زینپ از لتوها، زندگی او به کلی تغییر میکند.
The Trap داستان مردی است که سوگند یاد کرده است از خانواده ثروتمند و قدرتمندی که سرنوشت خانواده اش را تغییر داده اند انتقام بگیرد و همچنین انتقام تمام کسانی را که به آنها ظلم شده است، بگیرد. در مواجهه با نقشه انتقام مخرب که سال هاست تا ریزترین جزئیات روی آن کار شده است، دختر باهوش و قوی دشمن به معما تبدیل می شود.
هالیس آغا، ستون یکی از خانواده های مستقر غازیانتپ، تصمیم می گیرد با نوه سرکش خود فریت ازدواج کند تا او را به صف کند.
Güzide یک قاضی برجسته و محترم دادگاه خانواده است. او زنی صادق و اصولی است که ازدواج های بسیاری را از نابودی نجات داده است، اطمینان حاصل کرده است که بسیاری از فرزندان محبت و محبتی را که شایسته آن هستند دریافت کنند و همیشه در کنار عدالت بوده است. او فکر میکند که او و همسرش و دو فرزندش خانوادهای نمونه هستند، زندگی آبرومندانهای دارند و بقیه دوران ازدواجشان در عشق، شادی و آرامش همیشگی میگذرد. یک روز، گوزید به طور تصادفی یک طناب می کشد و او متوجه می شود که خانواده خوشبخت او یک خانه گرم نیست، بلکه یک قلعه شنی است.
زینب، مانند هزاران دختر جوان، یک پدیده شبکه های اجتماعی است و آرزوی رهایی از زندگی فقیرانه خود را دارد. اما در حالی که او برای این کار تلاش می کند، پدرش را نیز "مادر" می کند. چون یک مرد بزرگ 45 ساله احساسات و هوش یک بچه 5 ساله را دارد. کدیر یک مرد بچه کامل است که ماشین اسباب بازیش در دست است، شوخی های کودکانه اش و آشتی آنها. او افتاد ... همه را بخوانید
نسلیهان زندگی ای داره که از بیرون عالی به نظر میاد و همه حسرتش رو میخورن. نسلیهان هم این توهم رو باور کرده، و در حالی که فکر میکنه زندگی بیعیب و نقصی رو میگذرونه، متوجه میشه مورد اعتمادترین فرد زندگیش، شوهرش، خیلی وقته داره بهش خیانت میکنه. اونم با دختری که اون رو جای خواهرش میدونه. سنگ روی سنگ بند نمیشه و نسلیهان مجبور میشه درست و غلط، و خوب و بد رو دوباره زیر سوال ببره و معنایی دوباره بهشون بده. تا بتونه دوباره سر پا بایسته و به خاطر خودش، به خاطر خانوادهاش، و به خاطر بچههاش بجنگه…
رویاها و واقعیتها دربارهی چهار زن جوان است که در محلهای معمولی زندگی میکنند و در تلاش اند رویاهای خود را حقیقی کنند. این سریال که محوریت اصلی آن مجادلهی بیپایان میان حقایق زندگی است، با شخصیتهای تاثیرگذارش به بینندگان وعدهی داستانی پرهیجان را میدهد…
صنم هر صبح بعد چند ساعت کار در مغازه پدرش کل روز رو با کتاب خواندن و خیالبافی سپری میکنه و از زندگیش بیش از اندازه راضی هست.ولی تا زمانی که پدر مادرش گفتند اگه کار مناسب برای خودش پیدا نکنه به زور شوهرش میدن.صنم هم میره محل کار خواهرش و شروع به کار میکنه.هنوز خبر نداره عشقی که آرزویش رو داشت اونجا منتظرشه و …
یکی از بزرگترین و عمیق ترین سوالات انسان ها اینه که آیا انسان میتونه سرنویشتشو تغییر بده؟ مهدی و زینب که زمان بچگی ضربه های زیادی خوردن و با سختی های زیادی زندگیشونو سپری کردن و با وجود گذشت سالیان دراز هنوز هم زخم های کودکیشون التیام پیدا نکرده. … زینب دانشجوی رشته حقوق است که بین دو زندگی متفاوت گیر کرده. سالهاست که تلاش می کنه تعادل بین دو طرف حفظ شود ، زینب همیشه دنبال این سواله که او واقعاً کیه و از چه خانواده ایه. این تنها سؤالی است که زینب نمی تونه پاسخی براش پیدا کنه. مهدی مردی شجاع ، ایثارگر و در عین حال تنهاست که اول از همه مسئولیت خانوادش و بعد از اون مردم محله خود را به عهده می گیره. این مهربانی اون باعث میشه محبت همه به او جلب بشه. مهدی سعی میکنه با گرفتن انتقام پدرش خلاء درونش رو پر کنه.