«کمدی رمانتیک فانتزی محل کار» حول محور هیمورو کان، نوادگان امروزی زن برفی از فولکلور ژاپنی، و همکار به ظاهر دور، عجیب و غریب و در عین حال مهربانش فویوتسوکی می چرخد. هیمورو کان تمایل دارد اشیاء مجاور را منجمد کند یا در هنگام آشفتگی طوفان برفی را احضار کند، و همچنین اتفاقاً به فویوتسوکی علاقه پنهانی دارد. با این حال، فویوتسوکی تقریباً از هر چیزی در اطراف خود غافل است.
هیتوری گوتو، بوچی چان دختری است که آنقدر درون گرا و خجالتی در اطراف مردم است که همیشه صحبت هایش را با آه... آغاز می کرد. گروه چون فکر میکرد این میتواند فرصتی باشد حتی برای کسی که مثل او خجالتی هم بدرخشد. اما از آنجایی که او هیچ دوستی نداشت، در نهایت هر روز شش ساعت به تنهایی گیتار تمرین کرد. او پس از تبدیل شدن به یک نوازنده ماهر گیتار، ویدیوهایی از خود در حال نواختن گیتار را با نام «قهرمان گیتار» در اینترنت آپلود کرد و در مورد اجرا در کنسرت جشنواره فرهنگی مدرسهاش خیالپردازی کرد. اما او نه تنها نتوانست هیچ هم گروهی پیدا کند، قبل از اینکه بداند، او در دبیرستان تحصیل می کرد و هنوز هم نمی توانست یک دوست مجرد پیدا کند! او واقعاً در آستانه تبدیل شدن به یک گروه بسته بود، اما یک روز، نیجیکا ایجیچی، درامر گروه Kessoku Band، به سراغ او رفت. و به همین دلیل، زندگی روزمره او کم کم شروع به تغییر کرد...
داستان روی آلتو گلدفیلد متمرکز است، دانشآموزی در یک آکادمی جادویی که قصد دارد در همه جادوها استاد شود. با این حال، هنگامی که او در آستانه شکست در کلاس در مورد احضار جادو است و در خطر یک سال عقب افتادن است، یک گریمور احضار کننده قدیمی را پیدا می کند. به دنبال دستورات آن، او یک دایره جادویی می نویسد، و در نهایت یک شیطان قدرتمند به نام Vermeil را که مدت ها پیش مهر و موم شده بود، احضار می کند و او را برای خود آشنا می کند. با این حال، ورمیل شهوانی گهگاه به انرژی جادویی از آلتو نیاز دارد که با بوسیدن عمیق او ادعا می کند.
غذاها چهره های خندان را به ارمغان می آورند. آشپزی، قلمرو اسرار آمیزی است که مسئول تمام غذاهای دنیای ماست. داستان زمانی شروع می شود که Recipe-Bon، جایی که دستور غذا برای هر غذا نوشته شده است، از Cookingdom به سرقت می رود. مقصر باند Bundoru است که قصد دارد هر غذا را برای خود انحصار کند.
میکو یه دانشآموز دبیرستانی عادیـه که بعد از زمانی که شروع به دیدن هیولاهای زشت و وحشتناک میکنه، زندگیش به کلی عوض میشه. با اینکه خیلی وحشت زده شده، اما سعی میکنه که به زندگی روزانهی خودش ادامه بده، اون وانمود میکنه متوجه چیزهای وحشتناکی که اطرافش داره اتفاق میفته، نیست. اون باید این ترس رو تحمل کنه تا خودش و دوستش هانا رو از خطرات حفظ کنه. حتی اگه به معنای روبهرو شدن با وحشتناکترین چیز ممکن باشه. با ترکیب کمدی و وحشت، میروکو-چان داستان دختری رو میگه که سعی میکنه با عادی رفتار کردن، در مقابل موجودات فراطبیعی ایستادگی کنه.
زمانی خونآشامی به نام ونیتاس زندگی میکرد، که به علت متولد شدن زیر نور ماه آبی، مورد تنفر همنوعان خود بود، درحالیکه بیشترشان در شبی با ماه خونین رنگ به دنیا میآیند.غرق در ترس و تنهایی کتابی نوشت تحت عنوان «کتاب ونتیس»، یک گریمور نفرین شده، به امید اینکه این کتاب یه روز انتقامش رو از همه خونآشام ها بگیره. ونیتاس نو کارته نوئه رو دنبال میکنه، مرد جوانی که در قرن نوزدهم به صورت هوایی سفر میکنه به پاریس و هدفی در ذهن داره که اون پیدا کردن کتاب ونیتاسـه. حمله ناگهانی یک خونآشامباعث میشه تا ونیتاس مرموز بر بخوره، دکتری متخصص خونآشامها که، انسان معمولی بودنش بیشتر از هر چیز برای نوئه جای تعجب داشت. یک دکتر مرموز که هم نام هم نوشتههای بدنام ونیتاس رو به ارث برده و از گریمور برای درمان بیمار هاش استفاده میکنه، ولی پشت این رفتار مهربانانهش نیت نسبتا شیطانیتری وجود داره...
درحالی که نیمهشب مشغول قدمزنی بود صدایی اسرارآمیز توجه او را به خود جلب میکند و به سوی صدا روانه میشود. «آی اوتو»، دختری 14 ساله با دنبال کردنِ صدا یه تخممرغ پیدا میکنه. صدای موردنظر با لفظی مجابکننده خطاب به «آی» میگوید: «اگر خواهان تغییر آینده هستی، فقط کافیه همین الان تصمیم بگیری. حالا، به خودت باور داشته باش و اون تخممرغ رو بشکن.»
وقتی یه تراژدی خونوادگی زندگیش رو زیر و رو میکنه، تورو هوندای دبیرستانی 16 ساله مجبور میشه زندگیش رو به دست بگیره و بره... به یه چادر! بدبختانه خونه جدیدش رو توی یه ملک شخصی متعلق یه قبیله مرموز به اسم سوما سر هم میکنه و خیلی طول نمیکشه که مالکین راز اون رو میفهمن. ولی تورو خیلی زود میفهمه که اون خانواده بهش پیشنهاد سرپرستی دادن و سوماها هم رازهای خودشون رو دارن...
یک کشیش زنِ جوانی، گروهی از مبارزین را به دور خود جمع کرده است و به ماجراجویی های مختلف پا می گذارد اما روزی از روزها با دردسری بزرگ در میدان جنگ مواجه می شوند و درست زمانی که نبرد را شکست خورده تصور می کنند «قاتل گابلین ها» به نجات آنها می شتابد و آنها را از مخصمه نجات می دهد. او کسی است که زندگی خود را وقف نابودسازی گابلین ها کرده است و به هر نحوی که ممکن است این کار را انجام می دهد. اما حال آوازه او در سرزمین های مختلف پیچیده است و هر آن ممکن است گابلین قدرتمند و یا دشمن جدیدی به سراغ او بیاید.
فویوزورا کوگاراشی توانایی ماوراء طبیعی دیدن را دارد و از زمان بچگی توسط ارواح تسخیر شده بود. این باعث دردسرهای زیادی در زندگی او شده بود، ولی او یاد گرفت تا دربرابر این ارواح شیطانی بجنگد. متاسفانه، او بسیار فقیر و آواره است و آرزوی داشتن زندگی دبیرستانی شادتر و معمولی تری دارد. در جستجویش برای خانه، به مسافرخانهای ارزان به اسم یوراگی مانور برخورد که...