با زیرنویس چسبیده
« سر ويلفريد روبارتس » ( لاتن ) ، وكيل سرشناس ، از يك سكتهى قلبى جان سالم به در برده است و دوران نقاهت را مىگذراند . پزشكان او را از ادامهى كار در محاكم جنايى منع كردهاند ، با اين همه ، « روبارتس » دفاع از مردى به نام « لنرد وول » ( پاور ) را متهم به قتل بيوه زنى ( واردن ) شده قبول مىكند...
کلانتری سابق که تبدیل به یک جایزه بگیر شده است، با استفاده از تجربه و اسلحه خود به کلانتری تازه منتصب شده کمک کرده و او را راهنمایی می کند...
مزرعه دارى به نام « دان اوانز » ( هفلين ) به دليل خشك سالى طولانى از عهدهى تأمين معاش خانوادهى خود برنيامده است . او به دويست دلار براى حفر يك چاه نياز دارد و اين پول را در قبال كمك به انتقال ياغى بدنام ، « بن ويد » ( فورد ) به زندان يوماى آريزونا دريافت خواهد كرد...
پس از خدمت طولانی به عنوان مرد قانون،وایت ارپ تصمیم می گیرد شغل خود را کنار گذاشته و به برادر خود بپیوندد.او متوجه می شود که آنها با کلاتونها گروهی از سارقان و اراذل اوباش در نزاع و درگیری هستند و...
فیلم برداشتی از رمانی نوشته "ژول ورن" است و داستان مردی انگلیسی را روایت می کند که تلاش دارد در مقابله با کشتی بخار و راه آهن دور دنیا را در 80 روز بگردد...
با زیرنویس چسبیده
سرخ پوستان کومانچى حمله ور می شوند و بیشتر اعضاى خانواده ى « آرون ادواردز » ( کوى ) را به قتل می رسانند. پس از چندى « ایتان ادواردز » ( وین ) به اتفاق « مارتین پولى » ( هانتر )، پسر جوانى که « ایتان » سالها پیش از چنگ سرخپوستها نجات داده، سرسختانه به جست و جو براى یافتن دختر کوچکتر خانواده « دبى »، ادامه میدهند.
آقای رابرتز بر روی یک کشتی باری آمریکایی که در دوران جنگ جهانی دوم در اقیانوس آرام فعالیت دارد کار می کند.او هر کاری از دستش بر می آید تا کشتی را ترک کرده و به میدان نبرد وارد شود.اما کاپیتان کشتی کمی زورگو بوده و قصد ندارد درخواست انتقال او را امضا کند و...
قاضی "ویلیام پریست" در فاش کردن هویت واقعی "لوسی لیک" دست داشته، خاطرات دوران جنگ داخلی خود را بازگو می کند، از اعدام یک پسر جوان جلوگیری کرده و با "یانکی هوراس" در انتخابات رقابت می کند...
با زیرنویس چسبیده
این فیلم در دههٔ ۱۹۵۰ در هالیوود اتفاق میافتد. داستان روی نورما دزموند تمرکز دارد؛ هنرپیشهای بازمانده از دوران سینمای صامت، که اینک با اختلالات روانی رو به رو است. وی در ویلایی رو به ویرانی، همراه با با مردی که قبلاً شوهرش بوده و حال خدمتکار اوست، در سانست بولوار زندگی میکند. نورما در حالی که هنوز آرزوی بازگشت به صحنه را دارد، تصادفاً با نویسندهٔ جوان اما موفقی آشنا میشود و کم کم به او علاقهمند میگردد. چندی طول نمیکشد که این رابطه با قتل و جنون پایان میپذیرد.