داستان سریال پیرامون گروهی از دانش آموزان دبیرستانی است که پس از بحران یک کارخانه شیمیایی و پخش شدن مواد سمی در سطح شهر، باید به دور از چشمان موجودات جهش یافته و درندهای که بر اثر آن مواد سمی به وجود آمده اند زندگی کرده و برای بقا با آنها مبارزه کنند...
کتابی که خیلی وقت پیش گم شده بود دوباره پیدا شده و موجب ارتباط دو نفر می شود: پیرمردی که در جستجوی پسرش می باشد و دختر جوانی که به دنبال یک همدم برای مادر تنهایش میگردد...
یک زن جوان بعد از مدت ها به شهر زادگاهش برمیگردد و به محض رسیدن با یک سری قتل های وحشتناک مواجه میشود در حالی که شباهت زیادی بین شیوه این قتل ها و قتل پدر و مادرش وجود دارد که سالها قبل کشته شدند...
داستان سریال مربوط به دختر زیبایی به اسم جین است که به صورت برهنه در میدان تایمز رها شده است. بدن وی پر از خالکوبی های مرموز و پیچیده است که توجه سایرین را به خود جلب میکند. جین هیچ چیز به خاطر نمی آورد از اینکه چطور این بلا سر او آمده و کار چه کسی بوده است. او نه تنها این حوادث را به یاد نمی آورد بلکه نمیداند چه کسی است و چه گذشته ای دارد. اما یک چیز قابل توجه در خالکوبی های او وجود دارد. در پشت گردن او نام کرت ولر مامور اف بی آی خالکوبی داده شده است. جین، بازرس ولر و سایر مامورین اف بی آی به سرعت در می یابند که هر نشانی که روی بدن جین قرار دارد یک سرنخ برای حل بحران هویت اوست و نشان میدهد که او چه کسی است...
با زیرنویس چسبیده
داستان فیلم درباره ی داستان های در هم آمیخته ای است که توسط یک گوینده ی رادیو نقل می شود. داستان اول درباره ی خانواده ای است که در شب کریسمس درمی یابند اتفاقات ترسناکی در خانه شان در حال رخ دادن هست. داستان دوم درباره ی فیلم مستند یک دانشجوی ماجراجو هست که تبدیل به یک کابوس ترسناک برایش می شود. داستان سوم هم درباره ی نبرد سخت بابانوئل با موجودی خبیث می باشد...
با زیرنویس چسبیده
یک هنرمند جوان توسط یکی از ارواح وحشتناکی که در رُمان گرافیکی خود خلق کرده تسخیر می شود. حالا او مجبور است پیش از اینکه روان پریشی و جنون باعث تخریبش شود، بر آن غلبه کند...
مایک 16 ساله که در وسط ناکجا آباد زندگی می کند مبتلا به یک تومور کُشنده مغزی می باشد. او معتقد است تومور مغزی اش تقدیر اوست و کار خداست، اما تمام این اعتقادات زمانی تغییر می کند که مایک برای اولین بار در زندگی اش عاشق دختری می شود و...
داستان دربارهي زنی به نام "اِلنا مایکلز" است. او تنها زن گرگینه در دنیاست که سالها از تبدیل شدن او گذشته. اکنون بعنوان یک روزنامهنگار در نشریه تورنتو مشغول به کار است و تلاش میکند این راز خود رو پنهان نگه دارد. اگرچه بعد از اینکه سر و کلهی چند نفر در مخفیگاه گرگینهها پیدا میشود, مجبور میشود با گذشتهی خود روبرو بشود. این سریال بر اساس سری کتابهای "دنیای دیگر" (Otherworld) نوشتهي "کِلی آرمِسترانگ" است.
سریال Orphan Black روایتگر داستان سارا، دختری یتیم و خیابانی است. بعد از اینکه سارا شاهد خودکشی یک زن بوده، هویت او را برای خود بر می دارد. او دقیقا شبیه سارا است. سارا که انتظار داشت با خالی کردن تمام پس انداز های آن زن تمام مشکلاتش را حل کند، وارد یک ماجرای پیچیده ای می شود که همزمان است با فهمیدن این حقیقت گیج کننده: او و زن مرده کلون هستند. همانطور که سارا به جست و جو حقیقت ماجرا می گردد، می فهمد که افراد زیادی مانند او وجود دارند. بدون اینکه بداند چه کسی کلون ها را به وجود آورده، باید به دنبال دلیل این کار بگردد زیرا یک قاتل دارد تک تک این افراد را می کشد…
داستان در ارتباط با شبکه سازمان جاسوسی شوروی، "کا.گ.ب" است که در آن سالها در کشور آمریکا تارهای خود را تنیده بودند. البته این مورد دو طرفه بود و هر دو کشور فعالیت گُسترده جاسوسی را برای کسب اطلاعات از طرف مقابل انجام میدادند. یک مرد و یک زن توسط کمونیست ها انتخاب میشوند تا به ازدواج یکدیگر درآیند. آنها پیش از این هیچوقت همدیگر را ندیده اند و یا عشقی در بین خودشان حس نکرده اند اما بخاطر آرمان های شوروی باید ازدواج کرده و با نام و مشخصات جعلی گام به "ینگه دنیا"، "امریکا" بگذراند! حاصل زندگی آنها پس از سالها دو فرزند دختر و پسر است که به هیچ وجه از پیشینه والدینشان آگاهی ندارند. آنها در محیطی کاملا آمریکایی، با رویایی آمریکایی بزرگ شده اند. برنامه های آمریکایی را از تلویزیون دیده اند و به مدارس آمریکایی در فلب ایالات متحده، یعنی "واشنگتن" میروند. زندگی این جاسوسان تقریبا بصورت آرامی میگذرد تا آنکه ماموری از FBI به خانه ای در همسایگی این زوج جاسوس نقل مکان میکند و این چنین اوضاع هر روز بغرنج تر میشود. فعالیت های جاسوسی انها نیز با پیامی از سوی "کا.گ.ب" تشدید میشود. "رفقا به پا خیزید." (رفقا: اصطلاحی رایج در میان کمونیست هاست.)