کتابی که خیلی وقت پیش گم شده بود دوباره پیدا شده و موجب ارتباط دو نفر می شود: پیرمردی که در جستجوی پسرش می باشد و دختر جوانی که به دنبال یک همدم برای مادر تنهایش میگردد...
سی سال پیش، اندری سیمینویچ فیلیپوف، رهبر مشهور ارکستر بولشوی به دلیل استخدام یک نوازندهی یهودی از کار اخراج میشود. اکنون به طور اتفاقی متوجه میشود که تئاتر پاریس از ارکستر بولشوی دعوت کرده تا در آنجا برنامه اجرا کنن، با شنیدن این خبر تصمیم میگیرد که نوازندگان قدیمی خودش را دور هم جمع کند و در تئاتر پاریس به جای ارکستر بولشوی، برنامه اجرا کند..
در سال 1980 گروهی از سیاه پوستان اتپوپی به عنوان یهودی شناخته شده و بطور مخفیانه به اسرائیل منتقل شدند.روز قبل از انتقال پسر یک مادر یهودی می میرد.او به نام پسرش یک پسر نه ساله مسیحی را به فرزندی می پذیرد.زن از دنیا می رود و پسر به سرپرستی یک خانواده مهربان در می آید تا اینکه نامه ای برای مادر واقعی اش ارسال می کند...
با زیرنویس چسبیده
به اعضای کوچک یک شهر یهودی اخطار داده می شود که نازیها در راه هستند و بهتر است با استفاده از قطار مرزهای روسیه را گذشته و به فلسطین وارد شوند. برخی از آنان لباسهای نازیها را بر تن کرده و ….…