"دیوید" همسرش را از دست داده و به همراه پسرش "دیوی" زندگی می کند.آنها در مزرعه ای دورافتاده زندگی می کنند.او می خواهد پسرش طبق خواسته های همسر خود با تحصیلات خوب،یادگیری انجیل و آداب و رسوم مناسب بزرگ شود."ریچل" خدمتکاریست که به او فروخته می شود."دیوید" او تصمیم می گیرد با او ازدواج کند تا "دیوی" مادری برای خود داشته باشد و...
یک اسقف که تلاش می کند کلیسای جدید بسازد، برای بدست آوردن راهنمایی دست به دعا می برد. فرشته ای پدیدار می شود اما راهنمایی های او در مورد بدست آوردن پول نیست و...
"تس" و "سم" در یک روزنامه کار می کنند اما زیاد از یکدیگر خوششان نمی آید، ولی در نهایت آنها عاشق یکدیگر شده و ازدواج می کنند. "تس" زن بسیار فعالی بوده و یکی از مشهورترین مدافعان حقوق زنان در کشور است و بخاطر بیش از حد مشغول بودنش فراموش میکند چگونه همسر خوبی باشد...
« بيگ جان مك مسترز » ( گيبل ) و « اسكوار جان سند » ( تريسى ) دو جويندهى نفت هستند كه فراز و نشيبهاى مالى آنان با مشغلههاى عاطفىشان در هم آميخته است.
« آلفرد كراليك » ( استوارت ) كه در يك مغازهى فروش كالاهاى چرمى در بوداپست كار مىكند ، با دختر رؤياهايش كه هرگز او را ملاقات نكرده است ، مكاتبات لطيف و شاعرانهاى دارد ، غافل از آن كه اين دختر ، « كلارانوواك » ( سولاون ) كارمند تازه استخدام شدهى همان مغازه است...
وسواس عجیب بازیگر زن باعث میشود تا دست همسرش را با دست یک قاتل با چاقو عوض کند که هنوز تمایل به پرتاب چاقو دارد...