“کارل” نه ساله از بیماری سل رنج برده و می داند که بزودی خواهد مرد.اما برادر بزرگترش “جاناتان” تلاش می کند او را دلداری داده و قول می دهد یک روز یکدیگر را در شهری جادویی در آنسوی ستاره ها خواهند دید.”جاناتان” در یک آتش سوزی جان خود را از دست داده و “کارل” مدت کمی بعد از آن می میرد.آنها یکدیگر را در آن شهر ملاقت می کنند …
پیپی جوراب بلند، یک دختر بچه مو قرمز فوق العاده قوی، به خانه پدرش ویلا ویلکولا نقل مکان می کند و با همسایه های خود تامی و آنیکا ماجراجویی می کند...
"هری لاند" نوجوان نوزده ساله با "مونیکا" هجده ساله،دختری بی پروا و سرکش آشنا شده و عاشق یکدگیر می شوند.آنها خانواده و کار خود را در شهر کوچک خود رها کرده و به وسیله قایق پدر "هری" به جزیره ای دور افتاده رفته و تابستان را در آنجا سپری می کنند...