هارلی کویین، جوکر و اعضای جوخه انتحاری در یک انیمه سریالی جدید و اورجینال به نام "جوخه انتحاری: ایسکای" ماجراجویی میکنند. این انیمه که محصول مشترک کمپانی برادران وارنر ژاپن و استودیو ویت است، در ژانر ایسکای (به معنای "دنیای دیگر" در زبان ژاپنی) ساخته شده و داستان این شخصیتهای ضدقهرمان را در دنیایی فانتزی و ناشناخته روایت میکند.
در دنیایی که پادشاه دیوها مرده است، گروهی از نیمهخدایان که قادر به شکست او هستند، دنیا را به ارث بردهاند. یک شمشیرباز استاد که میتواند با یک نگاه دریابد چطور حریفش را شکست دهد. یک نیزهدار تندرو که میتواند دیوار صوتی را بشکند. یک دزد اژدهاپر که با سه اسلحه افسانهای همزمان میجنگد. یک جادوگر همهتوان که میتواند افکار را به واقعیت تبدیل کند. یک فرشته آدمکش که مرگ آنی میآورد. این قهرمانان برای کسب عنوان "قهرمان واقعی"، هرکدام به دنبال چالشهایی علیه دشمنان سرسخت میروند و میان خود برخورد ایجاد میکنند. نبرد برای تعیین قدرتمندترین میان قدرتمندان آغاز میشود.
ک اوتاکوی نامطلوب در بدن یک خوک بیدار می شود و با دختری معصوم که می تواند افکار مردم را بخواند آشنا می شود. وقتی جس در خطر قرار می گیرد، خوک با استفاده از هوشیاری، خرد و حس بویایی خود سعی می کند او را نجات دهد.
در آستانه جنگ جهانی سوم، ابرقهرمانان ظاهر می شوند و صلح را به دنیا می آورند. شای، قهرمان ژاپن، دارای قدرت فوق العاده است، اما بزرگترین دشمن او خجالت شدید است. او با کمک دوستان ابرقهرمان خود، باید زمین را از شر تهدیدات محافظت کند و در عین حال اعتماد به نفس خود را پیدا کند.
از زمانی که اژدهاها به تهدیدی برای نسل بشر تبدیل شدند، شکارچیان برای دریافت پاداش آنها را شکار کردند. اما این به هیچ وجه کار آسانی نیست. فقط کسانی که قادر به فراتر رفتن از محدودیت های شرایط انسانی هستند می توانند در مقابل موجودات بالدار قدرتمند بایستند. راگنا، یک مرد جوان نسبتا ضعیف، با لئونیکا، یک شکارچی استثنایی که قبلاً بیش از هر کس دیگری اژدها را از بین برده است، همکاری می کند. تنها، پس از یک رویداد غم انگیز، راگنا خود را تنها می بیند و عطش سیری ناپذیری برای انتقام رانده می شود. او که از رویارویی با دشمنانش ناامید شده و آنها را در هم می شکند، تصمیم می گیرد با کریمسون، موجودی تاریک که انگیزه های مشابهی با او دارد، متحد شود: برای از بین بردن پادشاهان اژدها برای همیشه.
دو نوجوان بی خواب هنگام فرار به رصدخانه نجوم مدرسه خود رابطه خویشاوندی پیدا می کنند. گانتا ناکامی که شبها نمیتواند بخوابد، در کلاس بداخلاق است و نزد همکلاسیهایش محبوبیتی ندارد. او متوجه می شود که رصدخانه مدرسه، که زمانی توسط باشگاه نجوم منحل شده استفاده می شد، ممکن است مکان مناسبی برای چرت زدن باشد - اما او تنها نیست. ایساکی ماگاری، همکار بی خوابی، مایل است رصدخانه را با ناکامی به اشتراک بگذارد، و دوستی بین آن دو آغاز می شود زیرا آنها بر سر غیر محتمل ترین چیزها پیوند می خورند. شایعات تاریک در مورد اتفاقاتی که برای اعضای باشگاه نجوم رخ داده است، مردم را از رصدخانه مدرسه دور می کند، و این همان چیزی است که آن را به پناهگاهی عالی برای ناکامی و ماگاری تبدیل می کند تا استراحت بسیار لازم را داشته باشند. متاسفانه هیئت علمی مدرسه نمی تواند اجازه استفاده غیرمجاز از آن را بدهد. اما اگر یک باشگاه نجوم جدید وجود داشت، شاید این دو بی خوابی می توانستند جایی برای خواندن خانه داشته باشند!
پس از گذراندن یک زندگی وقف شده برای خدمت به کشور و مردمش، یکی از آرزوهای انگلیس برای رهایی از بار پادشاهی و آموزش در واقع شنیده شد، اما به عنوان یک دختر زیبا! اینگلیس که در آیندهای دور به عنوان دختر شوالیههای مشهور دوباره متولد شد، اکنون میتواند روی تسلط بر هنرهای رزمی تمرکز کند. یک آرزو برآورده شد و اینگلیس در خط مقدم خواهد بود و رویای تبدیل شدن به قوی ترین شوالیه را برآورده می کند.
یک مبارز تندخو پس از آنکه خانه اش توسط دشمن قدرتمندی ویران می شود، تحت نظر پدربزرگ مشتاق خود تمرین می کند؛ و منتظر فرصت انتقام است.
گروه کازوما با نامهای از یونیون مواجه میشوند که از آنها درخواست میکند به روستای قبیله شیطانهای سرخ بروند. این روستا با تهدیدی روبرو است که ممکن است به نابودی آن منجر شود.
این سریال داستان پسر باهوش و خوش قلبی به نام تانجیرو کامادو می باشد که پدرش را از دست داده و مجبور می شود که از طریق فروش زغال چوب خرج خود و خانواده اش را در بیاورد. یک روز که تانجیرو برای کار به شهر مجاور می رود، تصمیم می گیرد تا شب را در محلی بگذراند زیرا شایعات مختلفی درباره وجود اهریمن های کوهستان شنیده بود. اما روز بعد، هنگام بازگشت به خانه، تانجیرو متوجه می شود که شیاطین به خانواده اش حمله کرده و تنها خواهر کوچکش زنده مانده است، اما دختر بیچاره تبدیل به یک اهریمن شده بود. تانجیرو برای انتقام از اهریمن ها و برگرداندن خواهرش به یک انسان، به یک شکارچی و قاتل اهریمن تبدیل میشود...