يك ، ماسك - مردى پا به سن گذاشته ( كالان ) به خاطر علاقه به رقص از يك ماسك استفاده مىكند ؛ دو ، خانهى تليه - گروهى خيابان گرد در سفرى تفريحى به دهكدهاى دورافتاده متوجه سرنوشت و زندگى تلخ خود مىشود ؛ سه ، مدل - نقاشى ( ژلن ) ناچار به ازدواج با يكى از مدلهاى خود مىشود...
« دلبر » ( دى ) ، براى نجات پدرش از چنگ « ديو » ( ماره ) ، حاضر مىشود در قصر « ديو » بماند . او ابتدا تحمل همنشينى با « ديو » را ندارد ، اما آرام آرام علاقههاى قلبى به او حس مىكند ...
آندره خلبان جوان، عاشق مارکیز دولاشنزه می شود. ولی نمی داند که اولین قاعده بازی به سبک اشرافی این است که هیچ چیز را جدی نگیرد و بگذارد که بازی ادامه یابد. وقتی این قانون زیر پا گذاشته می شود چیزی جز رنج و مرگ باقی نمی ماند...