"آمیلیا" و "پیپو" پس از چند دهه برای اجرای برنامه خود در یک شوی تلویزیونی با یکدیگر دیدار می کنند. دیدار آنها مروری نوستالژیک به گذشته است...
"گوستاو ارشنباخ" آهنگسازی است که پس از فشارهای حرفه ای و شخصی به خانه ای کنار ساحل ونیز برای استراحت می رود.اما او آرامشی پیدا نکرده و به سرعت به پسر نوجوانی که به همراه خانواده اش در تعطیلات به سر می برد جذب می شود...
"آدریانا" زنی جوان است که از حومه ایتالیا به رم نقل مکان می کند تا وارد دنیای افراد مشهور و ثروتمند شود...
کابیریا ( ماسینا ) ، زن خیابان گرد بسیار خوش قلب و ساده دلى است که در حومه ى رم زندگى میکند . او از آن نوع آدمهایى است که بدبختى را بخشى از زندگى میدانند ، اما هرگز ایمانشان را به ارزش خود زندگى از دست نمیدهند .
"سلیلا" از رم به زادگاه خود تورین می رود تا سالن زیبایی جدیدی را تاسیس کند. در شب اول زنی که در اتاق کناری او اقامت دارد به دلیل مصرف زیاد قرص اوردوز می کند و او با زن و سه دوست ثروتمندش آشنا می شود و...
گروهی سه نفره از مردان کلاهبردار که توسط یک مرد تنها هدایت می شوند، باید با کار خود و فشارهای خانوادگی دست و پنجه نرم کنند...