«کرمیت» به همراه دوستانی که تازه پیدا کرده است در حال زیر پا گذاشتن تمام شهرهای آمریکا برای رسیدن به موفقیت در هالیوود است...
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
سفينه ي «نوسترومو» براي انجام پژوهش هاي فضايي به کهکشان فرستاده و يکي از سرنشينان آن به نام «کين» (هرت) ناخواسته باعث ورود موجودي ناشناخته به درون سفينه مي شود. موجودي که خيلي سريع رشد مي کند و به نظر مي رسد هدفي جز کشتار و نابودي نداشته باشد..
با زیرنویس چسبیده
با دوبله فارسی
زمان جنگهای ویتنام است. به کاپیتان «ویلارد» دستور داده می شود که به جنگلی در کامبودیا رفته و سرهنگ کورتز خائن را که درون جنگل برای خودش ارتشی تشکیل داده را پیدا کرده و بکشد. زمانیکه او در جنگل فرود می آید کم کم توسط نیروهای مرموزی در جنگل گرفتار شده تا حدی که دچار جنون می شود. همراهان وی هم یکی یکی به قتل می رسند. همینطور که ویلارد به مسیرش ادامه می دهد بیشتر و بیشتر شبیه کسی می شود که برای کشتنش فرستاده شده است...
با زیرنویس چسبیده
«آيزاک ديويس» (آلن)، روشنفکر نيويورکي از بابت رابطه اش با دختري بسيار کم سن تر از خود به نام «تريسي» (همينگوي) احساس گناه مي کند از طريق دوستش «ييل» (مورفي)، با «مري» (کيتن) آشنا مي شود که زني دوست داشتني است اما فقط نقش روشنفکران را خوب بازي مي کند...
«کُنت دراکولا» (هامیلتن) مجبور به مهاجرت به نیویورک است، زیرا کمیساریای خلق میخواهد قصر او در ترانسیلوانیا را به ورزشگاه تبدیل کند. «دراکولا» با دیدن عکس مانکنی بهنام «سیندی سوندهایم» (سینت جیمز) روی جلد مجلهای، دلباخته او میشود و خیلی زود نوکرش، «رنفیلد» (جانسن) ترتیب ملاقاتش را با «سیندی» میدهد و کمکش میکند تا از بانک خون «غذا» تهیه کنند. «سیندی» که تحت تأثیر شخصیت «دراکولا» قرار گرفته، با او میرود و «دراکولا» با اولین گاز میفهمد که عشق بزرگش را پیدا کرده است. «سیندی» که زندگی بیبندوباری داشته، از اضطراب همسر و مادر شدن پیش روانپزشکی بهنام «جف رُزنبرگ» (بنجامین) رفته و...
پسر جوانی به همراه دوستانش با یک سارق اسرارآمیز تابوت روبرو هستند که با خود اسلحه مرگبار و مرموزی را حمل می کند...
با دوبله فارسی
"بیلی فلین"، قهرمان سابق بوکس، اکنون به عنوان مربی اسب فعالیت دارد. او درست به اندازه ای پول در می آورد تا از پسر کوچکش "تی.جی" مراقبت کند. اما او تصمیم دارد برای ساختن آینده ای بهتر برای پسر خود، دوباره به میادین بازگردد...
فیلم داستان "کلود"،مردی جوان که از اوکلوهاما به نیویورک می رود را روایت می کند.او با گروهی از هیپی ها که توسط "برگر" رهبری می شوند دوست شده و عاشق "شیلا" دختری از خانواده ای ثروتمند می شود.اما خوشبختی آنها دوام زیادی ندارد چون او مجبور می شود به جنگ ویتنام برود...
«کيمبرلي ولز» (فاندا) گزارش گر تلويزيوني، براي تهيه گزارشي درباره ي انرژي به هم راه تصوير بردارش «ريچارد آدامز» (داگلاس) به يک کارخانه ي هسته اي مي روند. در اين زمان بحراني در کارخانه آغاز شده و «مهندس جک گادل» (لمون) با مديريت و عکس العمل سريع خود آن را مهار مي کند.