فیلم داستان "سلو"، خواننده ای فرانسوی که از گرفتن نتایج آزمایشش از دکتر ترس دارد را روایت می کند.او فکر می کند به سرطان مبتلا است و به زودی خواهد مرد.فیلم او را در خیابانهای پاریس دنبال می کند...
در سال 1950، "سالواتوره جولیانو" مجرم 28 ساله در دادگاه سیسل به ضرب گلوله کشته می شود. فیلم به دهه 40 باز می گردد زمانی که او به همراه عده ای دیگر از توسط سیاستمداران تجزیه طلب استخدام می شوند تا مبارزات آنها را پیش ببرند...
فیلم از سه اپیزود بی ارتباط با هم تشکیل شده است. وسوسه ى دکتر آنتونیو: » آنیتا « ( اکبرگ ) تصویرى در یک تابلوى آگهى شهرى است که در رؤیاى » دکتر آنتونیو « ( د فیلیپو )، مردى میان سال و مبادى اخلاق، به واقعیت تبدیل میشود. شغل: » پوپه « ( اشنایدر ) یک منشى است که دلباخته ى رئیس است و زندگى شخصی اش را فداى این موجود قدرناشناس میکند. بخت آزمایى: » تسوئه « ( لورن ) در یک سالن تیراندازى کار میکند و جایزه ى بخت آزمایى شنبه شب آن محسوب میشود. او براى کمک به یک دهاتى ساده لوح، در قرعه کشى دست میبرد.
"باراباس" مجرمی است که "پونتیوس پیلیت" با تحریک مردم برای دادن رای آزادی او را آزاد کرد تا "مسیح"مصلوب شود تا آخر عمر خود به وسیله روح او تسخیر شد...
با زیرنویس چسبیده
اسپانيا، قرن يازدهم. «رودريگو دياس» ( هستن ) وطنپرست اسپانيايى كه سوداى متحد كردن نيروهاى پراكندهى كشورش را براى مقابله با حملات قبايل آفريقايى «مور» در سر مى پروراند، در آستانه ى ازدواج با دختر شواليه ى قهرمان امپراتورى ( لورن ) نيز هست...
در جنگ جهانی دوم،"بارنی" هنگام رفتن به محل کار خود شاهد رسیدن سربازان ایتالیایی به "سنت برنارد" اشغالی می شود.او به همراه دختر خود زندگی می کند و علاقه زیادی به رئیس خود "سابینه" دارد.وقتی آلمانها از راه می رسند او دختر نیمه یهودی خود را برای زندگی در یک مزرعه به خارج شهر فرستاده و متوجه می شود برادر "سابینه" دستگیر شده و به اردوگاههای مرگ فرستاده شده و...
» آکاتونه « ( چیتى )، جوانى است که در مناطق پست و بیغوله هاى رم، روزگار مى گذراند. » مادالنا « ( کورسینى )، خیابانگرد تحت حمایت او، به زندان مى افتد و » آکاتونه « از تأمین غذاى روزانه اش هم عاجز مى ماند...
در هتلی مجلل و قدیمی یک غریبه تلاش می کند زنی متاهل را متقاعد کند همراه با او بیاید اما به نظر می رسد آن زن به سختی رابطه ای مخفیانه که سال قبل داشته اند را به یاد می آورد....
هفت سال است كه « لولا » ( امه ) رقاصهى كابارهاى در نانت منتظر بازگشت محبوبش « ميشل » ( هاردن ) است كه براى جور كردن سرمايه، او و فرزندش را رها كرده و به سفر رفته است...
چهار برادر روستایی که به تازگی پدر خود را از دست داده اند به همراه مادر خود به برای پیدا کردن کار به شهر میلان می روند. جایی که برادر بزرگترشان هم اکنون در آنجا مشغول کار است و تصمیم دارد با دختر مورد نظر خود ازدواج کند. اما پیدا کردن کار به این سادگی ها هم نیست و برادر ها با مشکلات جدید تری رو به رو می شوند...