سرهنگ بازنشسته ای که پس از فوت همسرش با معلمه ی جوانی به نام منیژه ازدواج کرده و در شهرستان زندگی می کند. مرغ داری اش را می فروشد و به پایتخت باز می گردد تا در کنار دخترانش ملیحه و مه لقا زندگی کند. دخترها زندگی بی بندوباری دارند. آمنه ، کلفت خانه، می کوشد این را از چشم پدرشان پوشیده نگه دارد. پدر از وضع زندگی دخترها آزرده خاطر است و بیش از پیش به الکل پناه می برد. ملیحه، دختر بزرگتر، که از برخوردهای نامزدش سپانلو به تنگ آمده، با بریدن رگ دست خود خودکشی می کند و مه لقا، که آبستن است، به ازدواجی ناخواسته با علی تن می دهد. سرهنگ دچار جنون می شود و منیژه او را به کمک مسعود و آتشی در آسایشگاه روانی بستری می کند و مراقبت از او را به عهده می گیرد.
قاضی تحقیق ایمان در میان ناآرامی های سیاسی در تهران با پارانویا دست و پنجه نرم می کند. وقتی اسلحهاش ناپدید میشود، به همسر و دخترانش مشکوک میشود و اقدامات سختگیرانهای را اعمال میکند که با فروپاشی قوانین اجتماعی، روابط خانوادگی را تیره میکند.
مهین ۷۰ ساله پس از ، از دست دادن همسر و دخترش تنهایی در تهران زندگی می کند. اما یک روز تصمیم می گیرد برای صرف چای عصرانه به دوستانش ملحق شود و جرقه جدیدی در قلبش پیدا می کند. او با کسی ملاقات می کند که دوباره به او احساس زنده بودن می دهد.
پزشکان دلیل وضعیت سعید فرزند سپیده را ناشی از استنشاق گازهای سمی در زمان جنگ توسط سپیده میدانند. سهیل (پدر سعید) اصرار دارد تا فرزند را به یک آسایشگاه تحویل دهند اما سپیده مخالفت میکند و صحنه های زیبایی رقم میخورد…
تخته ای به روی آب توسط امواج به ساحل آورده می شود. افراد مختلفی در ساحل قدم می زنند. بزرگترین آنها ایستاده و به افقهای دور دست می نگرد و...
ورود آقای جبلی به دبیرستانی که تاکنون پای هیچ مردی به آنجا نرسیده، همه چیز را به هم میریزد. بخصوص زمانیکه دخترهای نابغه المپیاد شیمی، تصمیم میگیرند کاری کنند که خانم دارابی عاشق آقای جبلی شود و…
با زیرنویس چسبیده
طالبان بر افغانستان حکومت می کند و رژیمی سرکوبگر به ویژه برای زنان که حق کار کردن را ندارند به وجود آورده است.این وضعیت برای خانواده ای که فقط متشکل از سه زن که متعلق به نسلهای متفاوت هستند سخت تر هم می شود.همه مردان خانواده در جنگهای مختلف افغانستان کشته شده اند و...
با زیرنویس چسبیده
«آنسوی باد» به روایت سرگذشت کارگردان کهنهکاری میپردازد که تلاش میکند با جهان پیرامونش و صنعت فیلمسازی پیشرفته کنار بیاید و خود را وفق دهد. مشکلات حقوقی و مالی در آن زمان مانع از اتمام ساخت این فیلم شد و پس از فوت وی در سال 1985، پروندهی این فیلم بسته شد. اما شبکهی نتفلیکس به بازسازی تصاویر موجود از این فیلم پرداخت و آن را جهت نمایش آماده کرد...
رعنا و عماد زن و شوهری جوان هستند که به اجرای تئاتر مشغولند و در حال اجرای تئاتری بر اساس نمایشنامه مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر میباشند. آنها به علت نشست زمین مجبور میشوند به اجبار خانه خود را ترک کنند و به اصرار یکی از دوستانشان بنام بابک به خانهای اسبابکشی میکنند که پیشتر زنی بدنامی بنام «آهو» در آن ساکن بوده است. ابتدا همه چیز خوب پیش میرود ولی وقایع بعدی به بحرانی غیرقابل کنترل ختم میشود…