روایتی از یک خانواده پناهجوی ایرانی در فنلاند که منتظر تصمیم گیری در مورد اینکه آیا به آنها پناهندگی رسمی اعطا می شود یا خیر. این داستان مبتنی بر تجربیات کودکی کارگردان است.
رعنا و عماد زن و شوهری جوان هستند که به اجرای تئاتر مشغولند و در حال اجرای تئاتری بر اساس نمایشنامه مرگ فروشنده نوشته آرتور میلر میباشند. آنها به علت نشست زمین مجبور میشوند به اجبار خانه خود را ترک کنند و به اصرار یکی از دوستانشان بنام بابک به خانهای اسبابکشی میکنند که پیشتر زنی بدنامی بنام «آهو» در آن ساکن بوده است. ابتدا همه چیز خوب پیش میرود ولی وقایع بعدی به بحرانی غیرقابل کنترل ختم میشود…
سیمین (لیلا حاتمی) میخواهد به همراه همسرش نادر و دخترش ترمه (سارینا فرهادی) از ایران برود و همه مقدمات این کار را فراهم کرده. اما نادر (پیمان معادی) نمیخواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج میبرد تنها رها کند...
سه روز تعطيل است و چند خانواده جوان براي تفريح راهي شمال اند. آنها دانشجويان سابق دانشكده حقوق هستند. سپيده و همسرش امير يك دختر خردسال دارند. شهره و همسرش با دو فرزند خردسال شان هستند كه يكي از آنها آرش است. نازي و منوچهر نيز تازه ازدواج كرده اند. احمد نيز كه سالها در آلمان اقامت داشته و به تازگي از همسر آلماني اش جدا شده همراه آنهاست؛ به اضافه دختري به نام الي كه به دعوت سپيده همسفر اين گروه شده است...