انیمهی Yu-Gi-Oh! Sevens در دنیایی رخ میدهد که بسیاری از دوئلیستها، مشغول به افزایش مهارت خود برای شرکت در رقابتهای سنگین میباشند. از طرفی، دوئلها به صورت عجیب و غریبی افزایش پیدا میکنند. با رعایت قوانین دقیق، علاوه بر یادگیری و استفاده از استراتژیهای اثبات شده، میتوان به یک دوئلیست قوی تبدیل شد. اما ...
این سریال درام و علمی تخیلی، داستان مردمان شهری را دنبال میکند که در بالای "لوپ" در حال زندگی هستند. در این بین ماشینی برای حل کردن معماهای دنیا ساخته شده و چیزهایی را که پیش از این غیر ممکن بوده را ممکن میسازد. در این سریال رازآلود و عجیب، داستان افراد مختلف شهر روایت میشود
داستان کارمندان یک شرکت کوچک که برای آوردن شادی به دنیایی عجیب و غریب و در عین حال رنگارنگ خود تلاش می کنند.
برج خدا حول محور پسری به نام «یورو» جریان داره که بیشتر زندگیش رو درحالی که زیر یک برج بزرگ و مرموز زندانی بوده، به همراه دوست نزدیکش، «ریچیل»، گذرانده. وقتی ریچل وارد برج میشه، یورو هم موفق میشه که درش رو باز کنه و حین این که میخواد دوستش رو پیدا کنه، روی هر طبقه با چالشهای جدیدی رو به رو میشه.
این سریال داستان زنی جوان می باشد که از اجتماع مذهبی خود فرار می کند تا زندگی جدیدی را در خارج از کشور آغاز کند .
موضوع سریال درباره نوجوان ارباب زاده ای به نام "تیوری" است که در پاسخ به درخواست کمکی که از او شده تصمیم دارد با انجام یک مأموریت بسیار خطرناک و مهم، نامه ای را به دست پادشاه برساند. اما در این مسیر، او باید از سه سرزمین پادشاهی دیگر عبور کند و .
داستان سریال درباره سه نفر از جادوگران می باشد که برای تبدیل شدن به سلاح های قدرتمند برای ارتش آمریکا آموزش داده می شوند ...
ناظم (فیاض دومان) از طریق یک سایت دوست یابی با دختری به اسم نهیر (بیران داملا ییلماز) آشنا میشه. وقتی نهیر عکس خودشو میفرسته و ناظم میبینه دختر خیلی خوشگلیه و از اون جوون تره، بخاطر رد زخمی که رو صورتش بود از فرستادن عکس خودش امتناع میکنه ولی بخاطر اصرار های نهیر و ترس از دست دادنش، عکس طارق که یه جوون خوشتیپ و چشم چرون بود و از دنیای رنگارنگ استانبول به سدسازی (محل کار ناظم) تبعید شده بود رو براش فرستاد. نهیر هم از طارق خوشش میاد و یهویی پامیشه و به سد سازی میاد و کارها از کنترل خارج میشه…
این داستان ، ماجرای پنج دوست را روایت میکند که همه در سال 1999 وارد دانشکده علوم پزشکی شده و اکنون در یک بیمارستان به عنوان پزشک مشغول به کار هستند و طی اتقاقی درگیر ماجرایی شده و…
مراد و یاسمین بیست سال ازدواج کرده اند و آنها یک زوج نمونه هستند که توسط دوستانشان نشان داده شده اند. آنها دو دختر به نام های درین و اجه دارند. با این حال ، رازی که تصویر “خانواده شاد” آنها را در روابط خود ترسیم می کند.آنها از بدو تولد اجه از همدیگر جدا هستند ، آنها با هم نبوده اند. عشق در حال حاضر خانه آنها را ترک کرده است. بهار بدون اینکه پدرش را بشناسد توسط مادرش بزرگ شده است. وقتی فهمید شریک مراد پدرش بارلاس است و برای مقابله با او به این شرکت می آید. بارلاس رو با توهین از در بیرون میکند . او به طور اتفاقی در شرکت با مراد ملاقات می کند. مورات تحت تأثیر این دختر سرزنده قرار میگیرد. عشق مراد را صدا زد و گفت بیا. در حالی که مراد از عشق سرگردان شده ، جزر و مدی میان این دو زن به وجود می آید. مراد بین عشق اول ، اولین نور چشمی ، بین یاسمین ، مادر فرزندانش و بهار عشق دوم ، میماند.