شهری کوچک در جنوب غربی فرانسه، تابستان سال 1944. "لوسین" هجده ساله که پدرش در آلمان زندانی بوده و مادرش با کارفرمای خود قرار گذاشته، برای پلیس آلمان کار می کند. او بعدها با دختر یهودی ثروتمندی آشنا می شود و...
پالین کیل تحسین خود را برای کار با دوربینِ پرمعنی (بیانگر) و تواناییهای بصریِ لویی مال نوشت.\nپشت چهرهی خستهی تقریبا تهیِ لاکومب، کیل یک دنیا دیالوگ میبیند: قمار لویی مال این استکه دوربینها چیزی که تخیلِ (جهانبینیِ) فیلمساز نمیتواند را کشف میکنند، و یواش یواش، ناگهان, قمار جواب میدهد. بدون اینکه هرگز اسمی از موضوع گناه و بیگناهی بیاورد، این فیلمِ فوقالعاده، با روش آرام و متوازن خودش، این مقوله (گناه و بیگناهی) را در مرحلهای بسیار عمیق مورد توجه قرار میدهد.
\nشاهکارر. تو دهنی بر یاوه گویان روشنکفرنما
یکی از بهترین فیلمهایی که درباره زیست قدرت ساخته شده و فوکو هم از این جنبه فیلم تعریف کرده. متاسفانه نظراتی که زیرفیلم های لویی مال داده شده و به مصاحبه فوکو ارجاع داده شده هیچکدوم درست نیست حتی جملاتی هم که بیان شده جملات فوکو نیست و جملات فرد مصاحبه کننده هست. فوکو تنها بحثش ناظر به پایان بندی این فیلم هست که با خوندن دقیق مصاحبه متوجه میشید . نمره حداقل 8.5 لایق این فیلم هست
سینمای دروغ.سینمایی که حقیقت را وارونه نشان میدهد.دروغ گویی های مال تمامی ندارند.......به ظاهر ادعای روشنفکری و دغدغه های انتقادی دارد اما در عین محافظه کاری-به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه-روشنفکر را بلوکه میکند.\nلویی مال به طرز مرموز و عجیبی بوسیله ی ابزارش به مخاطب ساده دل خیانت میکند.
فیلم لوسین لاکومب، روایتی متفاوت از سالهای مقاومت، یا اشغال فرانسه به دست آلمان نازیست. داستان نامهربانی های جامعه و اطرافیان، که از یک جوان مشتاق به پیوستن به جبهه قاومت فرانسه، یک جاسوس و خائن به مملکت میسازد و به جمع گروهی از دائم الخمر های وفادار به حکومت ویشی میپیوندد که با وجود احتمال شکست آلمان، هنوز سادیسم وار، هموطنان خود را گلوله باران میکنند.\nلازم به ذکر است که نویسنده نمایشنامه ی این فیلم، پاتریک مودیانو (ویلای دلگیر، بیراه...)، برنده نوبل ادبیات امسال است.
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه