در دهه 1890 در دشتهای مجارستان، گروهی از کارگران مزرعه دست به اعتصاب میزنند که در این اعتصاب با انتقامهای سخت و واقعیت شورش، ظلم، اخلاق و خشونت روبرو میشوند...
محصولاتشون رو به آتش کشیدند اینا فقط نظاره گر بودند!(چون گفته بودند به هم رزمانمان کاری نداریم؟!)\nوقتی به دست اون دختره شلیک کرد چرا هیچکدومشون کاری نکردند ؟ :|\nسکانش آخر با یه هفت تیر بالای 10 بار شلیک کرد اون دختره! :))\nاز نحوه ی کارگردانیش خوشم نیومد فقط داشت میچرخید!\nکلاً جنگی 3 از 10\nدرام 7 از 10\nموزیکالش هم بالای 50 درصد شعرهاشون تکراری اجرا میشد... 4 از 10\nکلی هم نمره بدم 5 از 10\n
ببینید و سینما را با این فیلم بشناسید ....\nمحترم ترین فیلم تاریخ سینما !!
سینمای یانچو پیش و بیش از هر چیزی تداعی کننده ی یک چیز است: مقاومت زندگیست
فقط همین یک کلام : خُرد شدم!
سرخ ترین سرود سینما\nهر از گاهی که به سایت آمده و در صفحات شاهکارهای تاریخ هنر گشتی میزدم همیشه با دیدن آواتار عزیزان محمد خانی و گلستانی به یاد یانچو عزیز می افتادم، هر دفعه نیز اسم استاد را جستجو میکردم ولی دریغ از یک فیلم و هر بار حسرت و هر بار این سوال برایم پیش می آمد؛ چرا؟ چرا نباید از این مرد بزرگ حتی یک فیلم در این سایت موجود باشد؟ چرا؟؟!!\nچرا باید در سایتی از تینتو براس این پیرِ لوسِ وراجِ چرند بافِ لفاظِ کثیفِ ضد بشرِ هذیان گویِ مریضِ هروئین گرایِ خُنک، آرشیو کاملی موجود باشد ولی میکلوش یانچو این پیرِ با اخلاقِ متفکرِ معنویِ پراحساسِ متواضع، بهره ای از فضای چند ترابایتی این سایت نداشته باشد. چرا؟\nاما امروز در حالی که داشتم کامنت زیبای جناب محمد خانی را بر تانگوی شیطان بازخوانی میکردم ناخودآگاه دوباره اسم یانچو بر ذهنم نقش بست و مجددا در سایت سرچی کردم و بر خلاف آنچه در پیش میدیدم این بار سرود سرخ شاهکار تکرار نشدی از این مرد تکرا نشدنی را در جواب جستجو به نظاره نشستم.\n\nاما بعد؛\nسرود سرخ که جایزه بهترین کارگردانی فیلم کن را برای سراینده اش به همراه داشت داستان عشق بود اما نه این عشق های محدود و بیخود زمینی، داستان عشق بود به والاترین معیار انسانیت، عشق به زیبا ترین دلیل هستی، عشق به آزادی... یانچو در این اثر دوپهلو گویی که شاید پیشتر هرچند به صورت کمرنگ در آثارش بود را کنار گذاشته و صدای سخن آزادی را جانانه و بی باک پدیدار کرده؛ قطع به یقین او درد چکمه های اربابان را کشیده که این چنین فیلم میسازد، درد خفقان را میداند که این چنین زیبا به تصویر کشیده موسیقی را در مقابل تفتگ، نبرد رقص و برهنگی در برابر اربابان و ملاکان...\nیانچو در این فیلم زیبا ترین نماها را با پرمعنا ترین محتوای ممکن از واژه آزادی در هم آمیخته و کاری کرده کارستان. تک تک نما ها، یک به یک لوکیشن ها و میزانسن ها قابل تاملند؛ صحنه لانگ شات از پدیدار شدن ارتشیان به نظر من از سکانس های جاودان تاریخ سینماست.\nو چه پایان زیبایی! یک زن با یک گلوله یک ارتش را به اضمحلال میکشاند، که بی شک از پایان های همیشه ماندگار سینماست.
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه