Detective Story Poster

Detective Story 1951

7.5 Rating
8K
78
نمره منتقدین

« كارآگاه جيم مك‏ليود » پس از دستگيرى « كارل اشنايدر » كه سقط جنين‏هاى غير قانونى انجام میداده، در راه بردنش به بازداشتگاه ، حسابى او را كتك می‏زند. « ستوان ماناگن » تصميم می‏گيرد تا ماجرا را پی‏گيرى كند و متوجه می‏شود كه همسر « مك ليود » ، « مرى » ، سال‏ها پيش توسط همين « اشنايدر » سقط جنين كرده است...

William Wyler
نامزد 4 جایزه اسکار و 5 جایزه دیگر

سایر جزئیات

Approved

ندارد

خیلی کم

1951-10-19
103 دقیقه

کالکشن های مرتبط

مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار #1
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار #2
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار #3
مجموعه تمام فیلمهای حاضر در مراسم اسکار مشاهده

دیدگاه کاربران

ارسال دیدگاه
babakkhosravi12's avatar babakkhosravi12
7 سال پیش

شاید یکی از عجیببترین شخصیتهای تاریخ سینما، کارآگاه مک لئو باشد. او همه چیز را سیاه و سفید میبیند. خاکستری دیدن در مرامش نیست. برخوردش با یک قاتل و یک دزدِ ساده، یکسان است. حتی وقتی مردِ مالباخته، رضایت میدهد که آن جوانِ دزدِ محجوب آزاد شود، جیم، رضایت نمیدهد. به قول معروف: شاه میبخشد اما شاهقلی نمیبخشد! او حتی به التماسهای دخترِ زیبای عاشقِ جوانِ دزد هم اهمیتی نمیدهد. معتقد است آخرین باری که کارِ خوب انجام داده و دلش برای دزدی سوخته و او را آزاد کرده، روز بعد همان دزد کسی را به قتل رسانده است. مک لئو این شکلی به قضایا نگاه میکند. میانهروی در کارِ او نیست. به قول خودش اهل سازش نیست و آنچنان که شایستهی یک درامِ شخصیتپردازنهی قویست، دقایقی را از زبانِ خودِ او، به بچگیهایش میرویم تا جهانبینیِ عجیبش را بیش از پیش درک کنیم؛ اینکه او حالا به این دیدگاه رسیده، ناشی از نفرتیست که از پدرش دارد. پدری که با آزار و اذیتهایش، مادرِ محبوبش را راهی تیمارستان کرده بوده. مادری که به خاطر ملایمت به خرج دادن، دیوانه شده بوده. و حالا مک لئو ابراز میکند که نمیخواهد ملایمت به خرج دهد و مانند مادرش بشود. اما سویهی دیگر ماجرا وقتیست که او یکی را خوب میپندارد؛ در این حالت، او از اینطرف بام میافتد؛ او مری، همسرش را، بدونِ در نظر گرفتنِ شخصیتِ مبهمِ آدمها در طول زندگیشان و بدونِ در نظر گرفتنِ اینکه هر انسانی میتواند هم سیاه باشد و هم سفید، یک فرشتهی به تمام معنا میداند و به همین علت است که وقتی رابطهی بین مری و دکتر اشنایدر فاش میشود، چیزی که مربوط به گذشتهی مریست، ناگهان زن را از خود میراند. او آدم صفر و صدیست که یا به تمامی یک نفر را بد میداند یا به تمامی خوب. و اینجاست که گفتم او یکی از عجیبترین شخصیتهای تاریخ سینماست با دیدگاهی خاص و ماجرا وقتی عجیبتر میشود که او نه تنها بقیه را یا سیاه میبیند یا سفید، خودش را هم اینچنین میبیند. در انتهای داستان، وقتی از طرفِ مری مورد شماتت قرار میگیرد که : (( تو کینهای هستی، تو عین پدرت هستی )) ، انگار حفرهای عظیم در خود احساس میکند که به همکارش میگوید: (( کل زندگی از پدرم متنفر بودم ولی او در وجود خودم زندگی میکرده )). او در نهایت با یک حرکتِ غیرعاقلانه که میتوان از آن به خودکشی هم تعبیر کرد، خودش را در معرضِ تیرِ یکی از دزدهای درونِ پاسگاه قرار میدهد تا بمیرد. انگار حالا که به خودشناسی رسیده، حالا که فهمیده سیاهی در وجودش لانه کرده بوده، پس بمیرد بهتر است تا زنده بماند. تصمیم نهاییِ او مبنی بر مُردن، تصمیم غریبیست. انگار تحولی در کار نیست. انگار او همان آدم است با همان دیدگاهِ صفر و صد دربارهی دیگران، تنها با این تفاوت که حالا خودش را هم جزو همان آدمهای سیاهی میبیند که مستوجب مجازات هستند.\nنود در صد صحنههای فیلم در اتاقهای پاسگاه میگذرد و وایلر و نویسندگانش، با چیرهدستی، با رفت و برگشت روی آدمهای فراوانِ درونِ پاسگاه و ساختن نیمچه داستانهایی برای آنها ـ تا در کنار خط اصلی که همان ماجرای جیم باشد، کلیتی درست و حسابی شکل بگیرد ـ توانستهاند، فیلمی خلق کنند شایستهی تقدیر و جذاب. یک نیمچه نوآرِ روانشناسانه.

hoseinrayeji's avatar hoseinrayeji
8 سال پیش

فیلم درجه یکی ست........\n

meshkibaf1344's avatar meshkibaf1344
8 سال پیش

نقد فیلم\nفیلم بسیار خوبیست.\nساخت این نوع فیلم ها بسیار کار سختیست اما وایلر تمام و کمال از پسش بر آمده و یک اثر هنری فوق العاده خلق کرده است.فیلم داستان کار گاه ساختار فیلم نامه ی بسیار عجیبی دارد که وقتی مثل پازل کنا رهم قرار داده شود با معنی می شود.\nداستان به خوبی به درون شخصیت ها نفوذ می کند و با نفوذ به درون یک شخصیت کانالی می زند که به درون شخصیتی دیگر نفوذ کند و آن را از درون فرو بپاشد و به خودش خودآگاهی پیدا کند.\nکرک داگلاس در نقش مک کلود بازی می کند شخصیتی است با گذشته ی بدی که در مورد پدر خود داشته است و اتفاقی که برای مادرش افتاده است و این حادثه بر روی او تاثیر عمیقی گذاشته است.او خشن و سخت است و برای او انسان یا گناه کار است یا بی گناه\nاو دکتری رو به مدت یک سال هست که مورد تعقیب قانونی قرار داده است چرا که او را قاتل و انسانی از سنخ پدر خود می داند که می خواهد جلویش را بگیرد این تعقیب طولانی برای به دام انداختن او و این که پرده از شخصیت واقعی او بردارد در نهایت به درون خودش راه می یابد.\nدر آغاز این قصه به به همسر او بر می گردد و راز او را فاش می کند و به درونش نفوذ می کند.گذشته ی زنش برای او هویدا می شود و او با وجود اینکه همسر خود را خیلی دوست دارد ، او را فاحشه می خواند و از خودش طردش می کند و همسرش به او نشان می دهد که هر چه در باب پدرت گفتی رو خودت هم صادقه و تو کسی هستی که نمی توانی حتی یک اشتباه کوچک را هم ببخشی. خوب حالا تیر به خودش اصابت می کند و او را از درون فرو می پاشد چرا که حالا خودش را می شناسد.او درون بی رحم و سرد خودش را می یابد می فهمد که چه عینک سیاه و سفیدی به چهره دارد و جمله ای از خودشش در فیلم هست که فیلم را گویا می کند: من تمام زندگیم را با نفرتی که به پدرم داشتم ساختم.\nآدم های قصه و لوکیشن قصه دقیق انتخاب شده چرا که در دفتر کارگاهان شما درون را کشف می کنید و کسانی که به آنجا را پیدا می کنند جزء پیرنگ فیلم می شود و تاثیر مستقیم در قصه دارند.\n

kia.salar.ie's avatar kia.salar.ie
8 سال پیش

یک اثر به شدت عالی. فوق العاده است این فیلم. حیف که جز 250 فیلم برتر نیستش!

mohsenf1958's avatar mohsenf1958
9 سال پیش

فوقلعاده بود یکی از بهترینهای وایلر و یکی از بهترین های سینما

alireza466's avatar alireza466
9 سال پیش

مسعود فراستی خیلی از این فیلم تعریف کرده