پاریس، اولین زمستان پس از آزادی. جین دیگو با ولگردی برخورد میکند که ادعای پیشگویی دارد و به او می گوید که بزودی عاشق یک دختر زیبا می شود. در بعدازظهر همان روز جین با دختری زیبا به نام مالو آشنا می شود، اما در مییابد که او نه تنها ازدواج کرده بلکه برادرش نیز در زمان اشغال نازی ها برای دوستش دردسر درست کرده بود...
با زیرنویس چسبیده
قسمتاول : بولوار جنايت ، پاريس ، سال 1840. « گارانس » ( آرلتى ) ، زنى اغواگر ، كه از بودن با « لاسهنر » ( هران ) دلزده شده ، توجه « دوبورو » ( بارو ) ، بازيگر تياتر ، را به خود جلب مىكند. قسمت دوم : مرد سفيدپوش. پاريس ، سال 1847. « دوبورو » به بازيگرى مشهور بدل شده و پس از ازدواج با « ناتالى » ( كازارس ) صاحب پسرى شده است. اما « گارانس » كه به تازگى از سفر بازگشته ، مخفيانه به ديدن « دوبورو » مىرود.
اواخر قرن پانزدهم. شیطان (برى)، دو تن به نام های «ژیل» (کونى) و «دومینیک» (آرلتى) را به زمین میفرستد تا نامزدى «آن» (دهآ)، دختر یک بارون (لودو)، را با یک بر هم بزنند.
با زیرنویس چسبیده
« فرانسوا » ( گابن ) ، کارگر ریخته گرى به « کلارا » ( آرلتى ) دل مىبندد و « والنتن » ( برى ) را که ادعا مىکرده پدر او است اما در واقع عامل فساد و بدبختى افراد بسیارى بوده را میکشد...
"رنه" و "پییر"، زوجی جوان، اتاقی در هتلی در پاریس می گیرند. آنها قصد دارند با هم خودکشی کنند، اما پس از شلیک "رنه" به خود، "پییر" ترسیده و پا به فرار می گذارد و...
"ژان" یک نظامی سرگردان، برای ترک کشور شبانه به یک بندر کوچک می رود. او با "نلی"، دختری هفده ساله و یک سگ برخورد می کند. او عاشق "نلی" شده و به او می آموزد چگونه روی پای خود بایستد...