با زیرنویس چسبیده
یک دکتر پس از اینکه متوجه میشود بیماری که از درمانش امتناع کرده بود، اکنون مُرده است، تلاش میکند تا هویت او را بفهمد...
با زیرنویس چسبیده
"ساندرا"، یک مادر جوان بلژیکی، متوجه می شود همکارانش در ازای اخراج او ترفیع گرفته اند. او تنها یک هفته فرصت دارد تا همکارانش را راضی کرده و شغلش را حفظ کند...
داستان در مورد پسر بچه ای می باشد که پدرش او را در مزرعه تنها رها کرده است. آرایشگر شهر به طور اتفاقی او را میبیند و سرپرستی او را به عهده میگیرد...
«لورنا» دختر مهاجر آلبانیایی برای بدست آوردن تابعیت بلژیک با معتادی بنام «کلودی» ازدواج کرده است. حالا او قرار است در ازای دریافت پول با یک مافیای روس ازدواج کند تا او هم صاحب اقامت بلژیک شود. برای سرگیری این ازدواج دوم، آن ها می خواهند کلودی را به قتل برسانند، اما آیا لورنا در قبال این جنایت ساکت خواهد ماند...
«سونيا» (فرانسوا)، دختري هجده ساله، تازگي بچه اي به دنيا آورده است. «سونيا»، «برونو» (رنيه) پدر بچه را در خيابان در حال گدايي پيدا مي کند، ولي «برونو» از خود علاقه اي نشان نمي دهد و نمي خواهد مسئوليت هاي پدرانه اش را به عهده بگيرد يا حتي يک چهار ديواري براي خانواده ي نوپايش تأمين کند...
یک استاد نجاری که در مرکز بازپروری کار می کند از پذیرفتن نوجوانی به عنوان کارآموز خود امتناع می کند اما تصمیم می گیرد او را در خیابانها و کوچه های شهر تعقیب کرده و زیر نظر بگیرد...
با زیرنویس چسبیده
«رزتا» (دوکن) با مادر الکلي، بي مسئوليت و نوميدش (يرنو) در يک کاروان کوچک و قراضه که نه توالتي دارد و نه آب لوله کشي، زندگي مي کند. او آرزوي يک زندگي معمولي را دارد و مي خواهد شهروند مفيدي براي جامعه باشد، اما از همين حداقل هم محروم است. تنها کسي که با «رزتا» احساس هم دردي مي کند، «ريکه» (رونژيونه) است که در يک دکه ي تنقلات فروشي کار مي کند و حقوق بخور و نميري دارد....