یک دادستان بر روی پرونده اتهام نژادی سه نوجوان که متهم به قتل یک پسر پورتوریکویی نابینا هستند تحقیق میکند. او متوجه می شود حقیقت در مورد این پرونده دقیقا آن چیزی نیست که به نظر می آید...
المر، مردی خانه به دوش است که بسیار بی خیال و راحت زندگی را می گذراند تا اینکه توجهش به بنیادی مذهبی جلب می شود. بنیادی که خواهر شارون، یک مبلغ مذهبی با نفوذ، برای مردم سخنرانی های آتشین می کند و آنها را به مسیحیت فرا می خواند ...
تكزاس، ده ى 1850. » ماتيلدا زاكارى « ( گيش )، با سه پسرش » بن « ( لنكستر )، » كش « ( مورفى ) و » اندى « ( مكلور ) و دخترخواندهى خود، » ريچل « ( هپبرن ) در يك مزرعهى دامدارى زندگى مىكند. روز سروكلهى مرد عجيب و غريبى به نام » ايب « ( وايزمن )، در منطقه پيدا مىشود كه ادعا مىكند » ريچل « سرخپوست است... شرح فيلم: وسترن ديدنى هيوستن كه خودش ادعا مىكرد تنها فيلمش است كه علاقهاى به آن ندارد. چون استاد در نظر داشت فيلمى دربارهى نژادپرستى بسازد و به روح رمان آلن لهمى وفادار بماند. اما تهيهكنندگان ( هارولد هكت، جيمز هيل و لنكستر ) بيشتر به دنبال حادثهپردازى بودند تا مفاهيم عميقه.
کاپیتان یک زیردریایی که توسط ژاپنی ها در جنگ جهانی دوم غرق شده است، پس از نزدیک به یک سال پشت میز نشستن فرصت دوباره هدایت زیردریایی را بدست می آورد. وسواس شدید او برای گرفتن انتقام از کشتی که زیردریایی اش را غرق کرده، خدمه جدیدش را در خطری بزرگ قرار می دهد...
نيويورك . « ج . ج . هانسكر » ( لنكستر ) ، روزنامه نگار معتبر و سرشناس ، كه از رابطهى خواهرش ، « سوزان » ( هريسن ) با « استيو » ( ميلنر ) ، نوازندهى جوان و معصوم كلوبهاى شبانه راضى نيست ، يكى از پادوهاى مطبوعاتى به نام « سيدنى » ( كورتيس ) را مجبور مىكند تا براى « استيو » پاپوش درست كند .
پس از خدمت طولانی به عنوان مرد قانون،وایت ارپ تصمیم می گیرد شغل خود را کنار گذاشته و به برادر خود بپیوندد.او متوجه می شود که آنها با کلاتونها گروهی از سارقان و اراذل اوباش در نزاع و درگیری هستند و...
“مایکل ریبل” (برت لنکستر) بند باز مشهوری است که خرکت سه پشتک در هوا را انجام میداده.اما حالا بر اثر سقوط در حین عملیات سیرک چلاق شده و در سیرکی در پاریش خرده کاری می کند.”تینو اورسینی”(تونی کرتیس) پسر یکی از دوستان قدیمی اش از او می خواهد که حرکت سه پشتک را یادش بدهد.”مایک” تمام تلاشش را می کند تا “تینو” را منصرف کند.
انقلاب مکزیک، سال ۱۸۶۶. “بنجامین ترین” (کوپر)، سرگرد سابق ارتش جنوب، و “جو ارین” (لنکستر)، یک یاغی همیشه خندان، از آمریکا به مکزیک میروند تا برای هر کسی که بیشتر پول بدهد، بجنگند وسترنی هیجان انگیز و چند لایه ای که نمونه ای برای فیلمنامه نویسی کلاسیک در تاریخ سینما نیز به شمار می آید.وجه جذاب روایتی اثر در کنار بازی زوج کوپر و لنکستر برجسته تر مینماید. فیلم را کمپانی فیلمسازی خود لنکستر با بودجه ۷/۱ میلیون دلاری تهیه میکند و در نخستین نمایش جهانی بیش از ۱۱ میلیون دلار فروش میکند. آلدریچ، استاد خشونت در سینمای آن دوره، اینجا به اندازه کافی قابلیتهای خود را نشان میدهد
"ماسای"، یک جنگجوی سرخپوست، از ساکن شدن در زمینی در فلوریدا امتناع کرده و به زادگاه خود می گریزد تا به کار کشاورزی بپردازد...