تكزاس، ده ى 1850. » ماتيلدا زاكارى « ( گيش )، با سه پسرش » بن « ( لنكستر )، » كش « ( مورفى ) و » اندى « ( مكلور ) و دخترخواندهى خود، » ريچل « ( هپبرن ) در يك مزرعهى دامدارى زندگى مىكند. روز سروكلهى مرد عجيب و غريبى به نام » ايب « ( وايزمن )، در منطقه پيدا مىشود كه ادعا مىكند » ريچل « سرخپوست است... شرح فيلم: وسترن ديدنى هيوستن كه خودش ادعا مىكرد تنها فيلمش است كه علاقهاى به آن ندارد. چون استاد در نظر داشت فيلمى دربارهى نژادپرستى بسازد و به روح رمان آلن لهمى وفادار بماند. اما تهيهكنندگان ( هارولد هكت، جيمز هيل و لنكستر ) بيشتر به دنبال حادثهپردازى بودند تا مفاهيم عميقه.
ندارد
خیلی کم
یه فیلم احمقانه ، مسخره . جفنگ . مطمعنا کارگردان میخواسته فیلمی بسازه بر علیه نژاد پرستی و در ستایش برابری انسانها و کلی مفاهیم عمیق و قلمبه و سلمبه دیگه ولی نتیجه ش این شده و یه بار دیگه این حقیقت ثابت شد که اگر بهترین بازیگر های دنیا تو فیلمی بازی کنن و یکی از بهترین کارگردان ها هم پشت دوربین باشه ولی داستان خوبی نباشه در آخر همچین مزخرفی بوجود می آد ...
یک فیلم ضد اخلاقی ضد انسانی. بچه ای را بدزدی و وقتی خانواده اش متوجه شدند و سراغش را گرفتند آنها را هم بکشی.از سینمای هالیوود بیشتر ازین نمی توان توقع داشت...ولی از برت لنکستر توقع نداشتم در فیلمی به این سخیفی بازی کند.
salam az mamoolitarin filmhaye hepburn va lancester nabinid behtare kheili khaste konande bood
یه وسترن کاملا معمولی اگه این دو تا بازیگر بزرگ داخلش نبودن اصلا ارزش دیدن نداشت
دیدگاه کاربران
ارسال دیدگاه