گروهی از بازیگران سیار به شهری ساحلی در جنوب ژاپن وارد می شوند. "کوماجورو آراشی" رهبر سالخورده گروه به دیدار عشق قدیمی خود "اویوشی" و پسرش "کیوشی" می رود در حالیکه "کیوشی" تصور می کند او دایی اش است. بازیگر زن اصلی گروه "سومیکو" به او حسودی کرده و تصمیم به تحقیر رئیسش می گیرد...
در یک منطقهى حومه ى توکیو، » مینورو « ( شیتارا ) و » ایسامو « ( شیمازو )، پسران » خانوادهى هایاشى «، وقتى می بینند همسایه شان تلویزیون دارد و آنان ندارند، نزد مادرشان، » تامیکو « ( میاکه ) و پدرشان، » کیتارو « ( ریو ) گله میکنند. پدر معتقد است که آنان زیاد حرف میزنند و بچه ها با هم عهد میکنند که سکوت اختیار کنند.
در محله های فقیر نشین ژاپن ساکنان مختلفی زندگی خود را گذرانده و رویای داشتن زندگی بهتری را دارند.در میان آنها مردی است که به زن جوانی علاقه مند است اما با مخالفت خانواده او روبرو می شود...
با زیرنویس چسبیده
داستان فیلم در مورد زن و شوهری است که سعی می کنند با وجود رابطه سردشان در کنار هم بمانند، در حالی که مرد بطور پنهانی با زنی دیگر رابطه دارد...
"تاکزو" زندگی اش به عنوان مبارزی سرگردان را رها می کند."ساساکی کوجیرو" سامورایی باهوش و با استعداد او را به مبارزه دعوت می کند.اما پیش از مبارزه او باید با گروهی از راهزنان مبارزه کرده و با احساسش نسبت به دو زن کنار بیاید...
قرن هفدهم،ژاپن.اوسان با ایشون طومار سازی ثروتمند ازدواج کرده است.وقتی اوسان به اشتباه متهم به داشتن رابطه با بهترین کارگرشان موهی می شود؛آن دو به شهر فرار می کنند.ایشون به مردان خود دستور می دهد آنها را پیدا کرده و از هم جدا کنند...
با زیرنویس چسبیده
«كنجى واتانابه» ( شيمورا )، كارمند قديمى بخش بايگانى شهردارى، در مىيابد كه به سرطان معده مبتلا شده و بيش از شش ماه ديگر زنده نمیماند. او ابتدا میخواهد تا از آخرين روزهاى زندگی اش لذت ببرد، اما اين بی فايده است و « واتانابه » میميرد. در مراسم يادبودش، روشن میشود كه پيش از مرگ يك زمين بازى براى بچه هاى محله ساخته است.
دختر یک استاد دانشگاه که از نظر سیاسی رسوا شده است تلاش می کند در ژاپن منتهی به جنگ جهانی دوم و وضعیت نابسمان آن،جایگاه خود در عشق و زندگی را پیدا کند...