انقلاب 1989 رومانی، شهر سیبیو را به صحنه درگیری خونینی بین پلیس و مردم معترض تبدیل میکند. کاپیتان ویورل، در تلاش برای فرار از دست ارتش، به همراه دیگر زندانیان به استخری خالی انداخته میشود.
یک افسر راهنمایی و رانندگی که دوست دارد نقش کارآگاه را بازی کند، شروع به تحقیق در مورد یک پرونده می کند و خطراتی فراتر از آنچه که فکر می کرد یک سرقت ساده از کتابفروشی بود، کشف می کند...
اکاترینا، معلم دینی دبیرستان و همسر کشیش شهر، با یولیو، دانش آموز 16 ساله ای با گذشته ای آشفته درگیر می شود. اکاترینا سعی می کند او را تحت کنترل خود نگه دارد، اما در این روند حس کنترل خود را از دست می دهد...