آلیز که در روزی که به دنیا آمد مادرش را از دست داد، دختر جوانی زیبا اما بسیار خودخواه است که توسط پدرش لوس شده و بزرگ شده است. آلیز که وقتی متوجه میشود پدرش دوباره ازدواج میکند دیوانه میشود، تصمیم میگیرد برای انتقام گرفتن با مردی ازدواج کند که هرگز اجازه ازدواج او را نمیدهد. با این حال، همه چیز طبق برنامه پیش نمی رود.
کرم پسر چشم چرون و خوشتیپ یک خانواده استانبولی است که از قدیمی ترین ها در سکتور منسوجات هستن. با ایده های خلاقانه ی خودش با یه استارتاپ کارخونه قدیمی خانواده اش رو که به مرور زمان داشت از رده خارج میشد رو به نامبر وان این سکتور تبدیل کرد ولی در چشم پدرش هنوز مرد نشده بود چون همیشه دنبال خوشگذرونی و هوسرانی بود. عایشه هم یه دختر خوشگل و باهوش و خوش قلبه که تو کارخونه ی کرم اینا بعنوان کارگر کار میکنه و تحت کنترل دو خان داداشش که یکی قلدر و یکی بی خاصیته یه زندگی بی رنگ و مزه رو سپری میکنه. تنها امیدش اینه که با برک که یه مدته باهاش دوسته ازدواج کنه و این زندگی رو پشت سرش بذاره ولی وقتی خان داداش هاش سعی کردن اونو به عقد صبری، پسر ثروتمند محله در بیارن عایشه به برک میگه باید هرچه زودتر ازدواج کنن و برک با شنیدن این جا میزنه و …
عثمان شاءشماز که در یکی از محله های متوسط استانبول زندگی میکنه ، کارآفرینی کوچیک است و در حالیکه از یک طرف مشغول فروختن اجناسی که از شرق دور آورده ، هست از طرف دیگر هم در تلاشه تا برای اجناس منفجره ای که اختراع و حق ثبتش متعلق به خودش است ، سرمایه گذار پیدا کرده و پولدار بشه . عثمان که بخاطر اثبات کردن خودش به بابای دختری که دوستش داره وارد ماجراهای مختلفی میشه ، در کنار خودش بزرگترین دستیارانش که شامل دست راستیش ارکان و دختر دوست خانوادگیشون ، سونگول است رو داره . عثمان در این راه سخت اما جذاب ، اینو میفهمه که اساسا پولدار شدن زیاد هم در دوردست نیست …