"هلن" دختری زیبا اما ناشنوا است که برای خانم "وارن" کار می کند."خانم وارن" دو پسر دارد،"آلبرت" و "استیون" که در عمارت او زندگی می کنند.اما وقتی تعدادی قتل در محله اتفاق می افتد او نگران امنیت "هلن" می شود.او از روانپزشک خود "دکتر پری" درخواست می کند او را به مکان امنی ببرد.اما وقتی مرگی درون عمارت او اتفاق می افتد مشخص می شود که "هلن" در خطر است...
شبى توفانى در ژنو ، « مرى شلى » ( لنچستر ) ادامهى داستان « فرانكنستاين » را براى « پرسى شلى » ( والتن ) و « لرد بايرون » ( گوردون ) ، تعريف مىكند : مخلوق ( كارلوف ) موفق به گريز از دست گروه تعقيب گنندگان خشمگين مىشود و پس از چندى دكتر « پرتوريوس » ( تسيگر ) ، دانشمند خبيث از ؛ « فرانكنستاين » مىخواهد كه با او براى خلق مخلوقى مؤنث همكارى كند و همدمى براى مخلوق قبلى بيافريند.
در روزهاى تاریك بعد از جنگ جهانى اول، خانم و آقاى كارا كلاف به دلیل فقر، سگ پسرشان را به یك دوك می فروشند. پسر از دورى لاسى سخت ضربه می خورد، اما فكر مى كند كه شاید این زندگى جدید به نفع سگش باشد و ...