یک برنامهنویس معمولی که به ارزهای دیجیتال علاقه دارد، با هوش مصنوعی که خود ساخته، دنیای واقعی را تجربه میکند و زندگیاش دگرگون میشود.
سرحات، یکی از اولین اعضای «عملیات ویژه» و با 30 سال وقف برای مبارزه با تروریسم، سال ها در مرز خدمت کرد. زمانی که او پس از یک ماموریت ویژه به استانبول باز می گردد، با شهری کاملا متفاوت مواجه می شود.
ماراشلی(اهل مرعش) که قبلا سرباز نیروی ویژه بوده، یک مغازه ی صحافی باز میکند و سعی میکند از آنجا امرار معاش کند. نقطه ی عطف زندگی ماراشلی روزیست که دخترش زلیش تیر میخورد.ماراشلی با این که تنها هدفش حیات بخشیدن(امید بخشیدن) به دخترش است ولی رنج بزرگی که به دخترش تحمیل شده را هم فراموش نکرده است. روزی دختری بسیار زیبا به اسم ماهور وارد مغازه اش میشود که در همان روز ناخواسته درگیر ماجرای خطرناکی شده است و ماراشلی زندگی او را نجات میدهد و همان روز تقدیر این دو نفر به هم گره میخورد…
سه چیز در زندگی را نمی توان پنهان کرد "عشق، دود و بی پولی". جامعه اجتماعی و وقایع پشت دنیای تجارت بیان می شود.