جم، سرباز نیروی دریایی، برای ادای وعدهای به همسر درگذشتهاش، آلارا، به غار آبی سفر میکند. در این سفر، عشق عمیق و پایدار آنها دوباره آشکار میشود.
دکتر نیلوفر توسکا یک روانپزشک متعهد با استعداد ویژه برای کمک به نوجوانان مشکل دار در مواجهه با مشکلات سخت است. برای دکتر نیلوفر، هیچ مورد ناامید کننده ای وجود ندارد. درک منحصر به فرد او از ذهن نوجوان او را یک قدم جلوتر از همکارانش نگه می دارد. اما نبوغ دکتر نیلوفر قیمت گزافی دارد. علیرغم موفقیتش، او راز وحشتناکی را تحت تاثیر قرار می دهد که اگر روزی فاش شود، می تواند حرفه او را خراب کند. دشمن دکتر نیلوفر اومر است، یک دادستان سازش ناپذیر که معتقد است تنها راه کمک به یک نوجوان بزهکار اجرای دقیق قانون است. دوران نوجوانی پریشان او به اومر آموخت که تنبیه تنها راه درمان است و رویکرد ملایم دکتر نیلوفر او را خشمگین می کند. موارد یکی پس از دیگری آنها را در دو طرف میز قرار می دهد، اما تمایل مشترک آنها برای کمک به این بچه ها - و همچنین گذشته پر دردسر خودشان - آنها را ناگزیر به هم نزدیک می کند.
ساختار «مدیر» با حمایت نیروهای تاریک غرب، به تهدیدی آشکار برای ترکیه تبدیل شده است. اقدامات تروریستی خونین در ترکیه در حال وقوع است که هرج و مرج ایجاد می کند و مردم را به ترس و وحشت می کشاند. اقتصاد ترکیه آزمایشهای مختلفی را پشت سر میگذارد و آسیبپذیرترین نقاط این کشور از طریق متاوارس، وب تاریک، سیستمهای ارتباطی کریپتو و سامانههای اینترنتی در معرض حملات سایبری قرار دارند. این دشمن پیچیده و پیچیده; همچنین به طور فعال از طیف گسترده ای از گروه ها در داخل کشور استفاده می کند. سپاهیان سازمان اطلاعات کشور متوجه این خطر شده و به سرعت واکنش نشان می دهند.
ناز به تازگی از آکادمی پلیس فارغ التحصیل شده است و با مادر و عمویش زندگی می کند. نیروی پلیس، پس از اقدامات یک رئیس مافیا به نام طارق کوشو اوعلو تصمیم می گیرد از ناز و افسر پلیس بی کله پامیر برای یک ماموریت مخفیانه استفاده کند. پامیر و ناز مانند یک زوج تازه ازدواج کرده با نام های جدید “لونت و یاز” در خانه خانواده مافیایی نقل مکان می کنند تا اعتماد رئیس مافیا را به خود جلب کنند. باید دید این دو پلیسی که اصلا از هم خوششون نمیاد و حتی دلشون نمیخواد بخاطر مأموریت هم کنار هم باشن، چجوری این ماموریت مخفیانه را انجام می دهند.
در یک شرکت استعدادیابی در استانبول ، ماموران تلاش می کنند تا مشتریان ستارگان خود را راضی و تجارت خود را حفظ کنند. مأمورین در شرایطی که زندگی شخصی و حرفه ای آنها را در هم می آمیزد ، وضعیت را به وضعیت دیگری برمی گردانند.
سه چیز در زندگی را نمی توان پنهان کرد "عشق، دود و بی پولی". جامعه اجتماعی و وقایع پشت دنیای تجارت بیان می شود.
حکایت کسانی که به دنبال اشتیاق هستند، کسانی که به قیمت سوختن پرواز می کنند، و کسانی که در برابر زندگی با درد می ایستند.
دِمِت و زینب مادر و دختری هستند که در شهر بورسا زندگی می کنند. کارو کاسبی دمت تو مغازش به وفق مرادش پیش نمیره و هر چی که داره رو از دست میده. در همین حین یک دوست از استانبول دست دوستی بهش دراز میکنه ، او ژاله دوست دوران بچگی دمت هستش. ژاله در یکی از کالج های معتبر استانبول به اسم Sayer مدیره. برخلاف میل زینب ، مادر و دختر بار وبندیلشون رو می بندند و به استانبول میرن. ولی ژاله رازی رو پنهون کرده که این راز کل زندگی زیبب و دمت رو عوض می کنه. زینب که یک دختر یکدنده و شروره در اولین روز مدرسه تو استانبول با پسر مدیر مدرسه درگیر میشه و …
سریال شوبات روایت گر داستان مردی است که در کوچه پس کوچه های شهر استانبول حضور دارد و سعی می کند تا با کلاهی که بر روی سرش کشیده است کسی او را نشناسد، چون وی عدالت می خواهد. در این میان عاشق زنی به نام یامور می شود و داستان سریال به جلو می رود...