مادری که گذشتهای مرموز را پنهان میکند، مانند یک فراری بینام با دخترش زندگی میکند، زیرا آنها هتلها را خانه خود میکنند و دیگران را به عنوان یک تهدید میبینند.
امین ساروهانلی، پدری مستبد و متعهد به ارزشهای خانوادگی، متوجه میشود که او تنها وارث ثروت قابل توجهی است که در نتیجه از دست دادن یکی از بستگان نزدیکش به دست میآید. وقتی خانواده ساروهانلی به استانبول نقل مکان می کنند و زندگی ساده خود را در شهر پشت سر می گذارند، امین برای حفظ خانواده اش تلاش می کند.
توبچگی با دنیای جنایتکار خودش غریبه نیست.. هرکی تو این دنیا باشه برای مخالفت با بی عدالتی قسم میخوره.. با بزرگ شدن و ثروتمند شدن، خودش منبع این بی عدالتی میشه.. از دوست داشتن دوری نمیکنه… دوست داشته شدن رو هم خیلی دوست داره… دوست داره تو چشم همه زنای زندگیش باشه:مامانش،همسرش،دخترش و دوست دخترش… خانوادشو خیلی عزیز میشمره… برای اونا مثل یه پدر فداکاره… یه دوست وفادار… یه برادر… یه رئیس عادل و بخشنده.. ولی برای زنده موندن مجادله میکنه،چون دولت برا رسیدن به خواسته های خود این آدمو مخالف خود میبینه
ملک( طوبا بویوکستان) یک زن زیبا و جوان که دارای یک زندگی شاد با شوهر دوست داشتنی اش به همراه دو فرزند است. او دارای یک مغازه شیرینی فروشی است و تمام طول روز به طبخ کیک های خوشمزه می پردازد. از سوی دیگر شوهرش علی (ایکر آکسوم) در دانشگاه به عنوان یک معلم تاریخ کار می کند. یک روز، زندگی ایده آل آنها وارونه می شود. هنگامی که آنها در حال جشن خرید خانه هستند…