ترکان، دونوش و دریا…یکی با زیباییش، یکی با رفتار خوبش و یکیشون هم با رفتار اصیلش زبونزد هستن. این سه خواهر دیوانه وار بهم وابسته هستن. اونا همراه پدر و مادرشون یه زندگی شاد داشتن تا این که ترکان ازدواج کرد و بعد از اون دیگه هیچی مثل سابق نشد. ترکان در یک کاخ پراحتشام حبس شده بود و سعی میکرد غمگین بودنشو توجیه کنه، زندگی دونوش با رازی از گذشته زیر و رو میشه و دریا هم وارد یه راه غیرقابل جبران میشه. صادق و نسرین هم برای نجات دخترانشون گاهی خودشون و گاهی همدیگه رو به خطر مینداختن…
اوزان برای گذراندن تعطیلات در ویلای لوکس پدرزنش، به یک شهرک روستایی میرود. آسلی هم یک خانم متاهل و جوان است که در همان شهرک سعی در سر پا نگه داشتن رستورانی دارد که شریکش است. زمانی که دختر کوچک اوزان با مرگ رو در رو میشود، سرنوشت این دو نفر بهم گره میخورد و هر دو در یک جای غیرقابل انتظار، متوجه کششی که نسبت به همدیگر دارند میشوند، چرا که بعضی زخم ها فقط تا وقتی پنهان میمانند که کسی با همان زخم متوجه آن زخم شود…
در یک شرکت استعدادیابی در استانبول ، ماموران تلاش می کنند تا مشتریان ستارگان خود را راضی و تجارت خود را حفظ کنند. مأمورین در شرایطی که زندگی شخصی و حرفه ای آنها را در هم می آمیزد ، وضعیت را به وضعیت دیگری برمی گردانند.
آسیم از مردم با دروغ و بازی های ماهرانه اش کلاهبرداری می کند. آسیم و باندش، زمانی که پای شخص دیگری به قلمروشان باز میشود دوباره متحد میشوند...