میسا کار جدیدی را در شرکت اپتیک کوری آغاز می کند. در میان کار، او با تاکاشی آشنا می شود. علیرغم شخصیت آرام و حملات اضطرابی تاکاشی، پیوندی عمیق بین آنها شکل می گیرد.
آئوبا سوموگی عاشق هم دبیرستانی اش ساکورا سو شد .هر دوی آنها علاقه مشترکی به موسیقی داشتند. رابطه آنها عمیق تر و عمیق تر شد، اما ناگهان ساکورا بدون اینکه دلیلی برای جدایی آنها بیاورد از او خداحافظی کرد و ناپدید شد. هشت سال بعد،اکنون آئوبا در توکیو است و به صورت پاره وقت در یک فروشگاه بزرگ موسیقی سی دی کار می کند و غرق موسیقی هایی است که دوست دارد ، یک روز، او به طور اتفاقی ساکورا را می بیند. او می خواهد با او صحبت کند، اما متوجه می شود که او تقریباً شنوایی خود را از دست داده است....