این سریال بر اساس یک روزنامه نگار جوان به نام اسرا است که در نیمه شب در کاخ پرا و تجربه خود از هتل معروف پرا پالاس در استانبول را منعکس می کند.
در ترکیه، حمله تروریستی به کارخانه SİHA در آنکارا انجام شد. مشخص شده است که این حمله با سازماندهی سرویس های اطلاعاتی خارجی انجام شده است. پس از این حملات، یک تیم فوق سری در داخل MIT تشکیل می شود. این تیم جان خود را برای کشور خود تسلیم می کند، نیروهای پشت حملات را شناسایی و با روش های فوق العاده آنها را از بین می برد.
زندگی سه زنی که دنیاهای متفاوتی برا خودشون دارند با یک آتش سوزی به هم متصل میشه. جمره مورد خشونت شوهرش قرار می گیرد و تلاش می کند همراه دخترش نجات پیدا کند، رویا با حقایق زندگی رو در رو میشه، و چیچک باید به زودی به خودش بیاد و یه کارایی برای خودش انجام بده…
داستان این سریال به این شکل است که در حدود سال های 1970 میلادی در استانبول دو جوون که خودشون رو برای ازدواج حاضر میکردن با اتفاقی مواجه میشن که اصلا انتظارش رو نداشتن. ییلماز بخاطر زلیخا دست به قتل میزنه و مجبور به فرار میشه و زلیخا هم اونو تنها نمیذاره… دست تقدیر این دو رو به چوکوروا میکشونه. این دو جوون که با وجود تمام مشکلات مصمم بودن همچنان عاشق هم باشن ولی بعد از آشنایی با خانواده ی یامان که ارباب چوکوروا و صاحب مزارعی که ییلماز و زلیخا در اون کار میکردن بودن، همه چیز تا ابد عوض میشه.
کنترل یکی از پردرد سر ترین محله های استانبول یعنی چوکور(گودال) در دست خانواده ی کوچوآ هست. مهم ترین قانون این خانواده اینکه اجازه به پخش م مصرف مواد مخدر نمیدن.ولی گروهی هست که روی این محله چشم دارن و میخوان این قانون (منع مخدر) رو بشکنن.که باعث میشه این نظم حاکم در محله بهم بخوره…
علی یه پسر حدودا سی ساله از یه خونواده ی پولداره و چون شخصی به اسم احمدو کشته سالهاست که زندان بوده….در سالهای آخر حبسش با دختری به اسم ماوی که باهاش نامه نگاری میکرده درست روزی که میاد بیرون آشنا میشه و تصمیم به ازدواج میگیرن…ولی اینکه ماوی بین اون همه آدم توی زندان علی رو واسه نامه نوشتن انتخاب کرده تصادفی نیست…ماوی خواهر احمده که سالها پیش مرده…هدفش اینه که آدمی رو که سالها باعث تبدیل شدن زندگیشون به کابوس بوده رو پیدا کنه …